۳۱۸ حراج زنانگی

فریبا داودی مهاجر
در بانکوک می توان باهر قیمتی یک زن خرید.
از 50بات که معادل 2شیشه نوشابه است ،تا2000بات که دختربچه های لاغر و ریز اندام تایلندی را به اجاره می دهند و دلالان ؛زنانگی را مانند کالا به حراج می گذارند.
در بانکوک و یا پاتایا و حتی پکت می توان،با قدم زدن در کوچه پس کوچه ها،شاهد انواع و اقسام ؛شو سکس ها،دیسکوهاو تریاها و خانه های باشید که با زن از توریست های سراسر دنیا پذیرایی می کنند. توریست های که اگر مایل باشند می توانند با کمترین پول شب را در کنار دختربچه های 12-13ساله تایلندی به صبح برسانند.
دخترک 17ساله ای که مقابل هتل بساط سوسک فروشی دارد،با شلوار جین کوتاه ،موهای زرد و قرمز رنگ کرده که با فکل های سفید آن را بسته است.و صورت کاملا نقاشی شده عجیب و غریب و لب های که با ماتیک پررنگ آلبالویی ،با حرکت های تند و سریع از آغوش مرد اروپایی به آغوش مرد آسیایی می رود و با همه دلبری هایش موفق نمی شود که خود را هم قیمت یک پرس غذا که مخلوطی از سوسک و کرم است به مردانی که گوشه خیابان روی نیمکت ها نشسته اند ارزانی کند.

دخترک مقابل دوربین فیگور می گیرد.و عکس می اندازد.ته رنگ زردش زیر رنگ ها پنهان نمی شود.به دوست مترجم من می گوید:"این شغل من است.من از ده سالگی کارکرده ام .هم غذا فروخته ام وهم اگر توریست ها بخواهند وقتم را با آنها می گذرانم.کارت ویژه سلامت دارم و مالیات می دهم.سیگار روشن می کند و تند تند به سیگار پک می زند.و با دیدن مرد کره ای که به او اشاره می کند،بساطش را به دختری دیگر می سپارد و به دنبال او می دود.

کوچه هیپی ها ،کوچه باریک و بلندی است پر از دخترها و پسرهای هیپی که موهای خود را در خیابان می بافند.در خیابان معامله می کنند.در خیابان می رقصند و جنس خرید و فروش می کنند. در این کوچه مشروب 60بات است و هیپی ها در کار معامله زنان با هم رقابت می کنند .پسران زرد پوستی که تن و بدن خود را خالکوبی کرده اندو به عنوان بادی گارد یا دلال در این کوچه ها پلاس اند و دختران تایلندی قرمز پوشی که وسط خیابان ایستاده اند و بی اعتنا به رقص اطراف خود مشتری ها را به خود و به محل اجاره زنان راهنمایی می کنند.کاتالوگ و بوروشور و عکس هم جزءابزار تبلیغاتی آنها به کار می رود.

دختران قرمز پوش با آن آرایش های تند از گرفتن عکس استقبال می کنند و از کار خود صحبت می کنند؛ کاملا عادی و بدون هیچ خجالتی .دخترک می گوید:"دولت مطابق با سال نو کشور برای ما تبریک می فرستد و از شغل ما که برای کشور درآمد ایجاد می کنیم ،تشکر می کند.اینجا خیلی از دختر ها معلمند یا پزشک یا کارمند و یا خواننده و فروشنده اند و ما هم این شغل را داریم و اگر نه نمی توانیم شکم خودمان و خانواده امان را سیر کنیم .او گران ترین قیمتی که برای دختر بچه های تایلندی می دهد 3000بات است .دختری که 13سال دارد و حاضر است یک شب در کنار مرد بماند. شاید دردناک ترین صحنه ها،دیدن همین دختربچه های باشد که بازار برده فروش های دوران های گذشته را امروز به شیوه ای مدرن در ذهن انسان تداعی می کند. دختر بچه های که برای لذت مردان و درآمدی مختصر،می رقصند و شنیع ترین حرکات را انجام می دهند.

کوچه،پس کوچه های این شهر شاهد زنان دیگری است که از صبح تا شب،در هوای خفه کننده و شرجی بانکوک غذا می فروشند. زنان فقیری که آنها هم،آدرس محلات تفریح شبانه و دیسکو ها را می دانند و مانند راهنما عمل می کنند."یا"زنی است که با وجود لاغری و سوءتغذیه ای که در ظاهرش مشهود است مانند فرفره ظرف می شوید،سبزی و کلم رنده می کند.ادویه اضافه می کند.مخلوط را می کوبد.کمی حرارت می دهد و چیزی به نام غذا در اختیار مشتری قرار می دهد.

"یا"در یک آلونک زندگی می کند و نان آور 4فرزندش است.همسرش فوت کرده و زندگی را به سختی می گذراند."یا"دوست دارد دخترش که نتوانسته به دانشگاه دولتی راه یابد و نتوانسته در دانشگاه خصوصی درس بخواند"ماساژور"شود.ماساژ شغل دیگری است که زنان تایلندی به آن مشغولند.

زن 30ساله ای که اهل "پوکت"است و در یک مرکز مخصوص ماساژکار می کند. می گوید:"من مردهای زیادی را می شناسم که برای ماساژ به بانکوک می آیند.ماساژیک شغل سنتی است و ما از صبح تا شب کار می کنیم ."او حاضر نیست در محل های که از ماساژ به عنوان یک ابزار سکس استفاده می کنند کار کند.اما هرروز تعداد زیادی از مشتریانش را مردها تشکیل می دهند. او اجازه عکاسی به من نمی دهد.

در فروشگاه "پلازا "با مرد 50ساله موبور فرانسوی صحبت می کنم که هرسال دوهفته به تایلند می آید. او دندانپزشک است و همسر و 2فرزند دارد.عازم پاتایاست و تنها برای دیسکوهای شبانه،شب نشینی ها و تفریحات به تایلند آمده است.دختر تایلندی که در کنار اوست شبها در یک هتل آواز می خواند.کارت بهداشت دارد و به زحمت وزنش به 45کیلو می رسد.

دیدن مردهای ایرانی هم عادی است.هواپیمای تهران –بانکوک مملو از مردانی است که این کشور را برای تفریح انتخاب می کنند.مردانی که در طول سفر به همسران خود تلفن می کنند.اظهار می کنند که دلشان برای دخترانشان تنگ شده است و وقتی مطلع می شوند من روزنامه نگارم،همگی به اتفاق می گویند که برای تجارت و یا کار به تایلند آمده اند و یا اینکه در سفرهای بعدی با همسرانشان خواهند آمد.مردانی که در بازگشت از هیچکدام آنها آزمایش HIVبه عمل نمی آید.و در مبادی ورودی باز،وارد کشور شده و در صورت بیماری اولین فردی را که قربانی می کند،همسرانشان است.
اما فصل مشترک همه روسپیان تایلندی فقر است و سرنوشت نهایی همه آنهانیز فقر و ایدز و اعتیاد و الکل که آنها را به هلاکت و نابودی می کشد.

یک زن 30ساله حتی دیگر فرصتی برای ادامه همین مسیر ندارد؛حتی به اندازه سیرکردن شکمش.
دختران تایلندی ،کودکی را با فحشاء آغاز می کنندو دلالان و مردان کاباره دار بیشترین سود را از این تجارت کثیف انسانی می برند,
روی یگر سکه ،قاچاق دختر بچه هایتایلندی است که در شبکه های قاچاق به سمت اروپا حمل می شوند و باز این شبکه ها معمولا به وسیله مردانی اداره می شود که زن را به شکل یک کالا و یا جنس می بینند.
محله "بت بویت رود"و یا اطراف "نایت شاپینگ رودها"با کوچه های موازی ،باریک ،پرزرق و برق ،مشروب فروشی های کنار خیابان و دختران و پسران اروپایی حالت عادی ندارند.انواع و اقسام داروهای محرک استفاده می شود.دختران سرهایشان را داخل کوچه آرایش می کنند و در دالان ها گم می شوند.چند هیپی بایک مرد بر سر قیمت یک دختر زرد پوست ،کوتاه قد دعوا می کنند.از همه ملیت ها در اینجا آدم می بینی .آدم های که چانه می زنند.می گیرند،پس می دهند.و در همین کوچه ها و بالاخانه ها شرافت زنان را معامله می کنند.


در دانشگاه "محی دول "در سالایا دختر جوانی که برای فارغ التحصیلی اش با مجسمه "سیترا"عکس می گیرد،گفت وگو می کنم. اوابتدا از زنان تحصلکرده و موفق تایلندی می گوید.اما نفی نمی کند که جمع زیادی از دختران کشورش مایه سرگرمی و تفریح توریست ها شده اند و تن به فحشاء داده اند.او کشورش را فاقد منابع درآمدزا و منابع زیرزمینی می داند ومعتقد است که دولتمردان نتوانسته اند از دریا و زمین و سنگ های قیمتی به شکل درست و مکانیزه استفاده کنند و به همین دلیل از فروش زنان و کار زنان به عنوان بالاترین منبع درآمد سود می برند.و حتی لیدی-بری ها با تزریق هورمون و دارو خود را به شکل زنان در می آورند تا بتوانندکارکنند. بسیاری از زنانی که تن به خود فروشی می دهند،بدون کارت بهداشت هستند وبه همین دلیل آمار ایدز وحشتناک است و دختران آگاهی لازم جهت رعایت بهداشت را ندارندو برای اینکه مالیات ندهند،آمار خود را به دولت ارائه نمی کنند.چرا که دولت از این افراد مالیات مختصری می گیرد.او مهم ترین مشکل را عدم رعایت بهداشت و نداشتن آگاهی از چگونگی انتقال ایدز در میان این افراد می داند.
دختر فارغ التحصیل تایلندی می گوید:"در کمال تاسف ،تمام تاکسی ها،مغازه داران ،ماساژورها،فروشنده ها،هتل ها ،همه وهمه آدرس این محلات را بهتر از آدرس دانشگاهها و مراکز علمی کشور می دانند.و برای معرفی چنین مکان هایی حتی پول دریافت می کنند."
او آمار ایدزرا قطعی نمی داند ولی معتقد است که حتما بیش از یک میلیون نفر آلوده به ویروس ایدز هستند و شما که در این کشور در کنفرانس مربوط به زنان شرکت کردید،باید از مشاور پادشاه که در افتتاحیه شرکت کرد ،راجع به ایدز و فحشا ء و ترافیک زنان در کشورش سوال می کردید.
در تایلند با تمام این مسائل و سقوط اخلاق در هر ساعت شب که راه بروی و یا تاکسی بگیری کسی مزاحمت نمی شود و می توانی تا نیمه های شب گزارش تهیه کنی،عکس بگیری و بعد با خیال راحت یک تاکسی صدا کنی و به هتل بروی.هر چند که همیشه با سوالات متعددی در ارتباط با حجاب از من می پرسیدند ومن مجبور می شدم که راجع به حجاب توضیح بدهم.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد