۳۹۳ خدا

خدایا آتش عصیانم امشب
سرود روشن بارانم امشب
به دریای غزل بی خویش و خاموش
پراز موجم دل طوفانم امشب
خدایا دفتر ناخوانده ام من
ز راه یک سفر جا مانده ام من
ز دشت لاله های پرپر عشق
زمستان تا بهاران خوانده ام من
به عشق عاشقان خسته سوگند
به قلب شیشه بشکسته سوگند
به اشک سوگواران جدایی
به بغض در گلو بنشسته سوگند
خدایا طاقت تنهاییم ده
دلی بی کینه و دریاییم ده
دلی زخمی تر از داغ عزیزان
به رنگ لاله صحراییم ده
خدایا عمر گل عمر حباب است
اسیر باد یا نقشی بر آب است
در این فرصت مرا با خویش مگذار
مرا دریاب کین دریا سراب است

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد