۴۶۵ علم + عمل

نهایت فاجعه زمانیست کـــــــــه علم از عمل پیشی گیرد.

۴۶۴ فقیران

روزی یک مرد ثروتمند پسربچه کوچکش را به یک ده بزرگ برد تا به او نشان بدهد که مردم آنجا چقدر فقیر هستند آنها یک شبانه روز آنجا بودند در راه بازگشت ودرپایان سفر مرد از پسرش پرسید:چه چیزی از این سفر یاد گرفتی؟ پسرگفت:فهمیدم که ما درخانه یک سگ داریم وآنها چهارتا. ما در حیاتمان یک فواره داریم وآنهارودخانه ای دارند که نهایت ندارد.مادرحیاتمان فانوس های تزیینی داریم وآنها ستارگان رادارند ممنونم پدر! تو به من نشان دادی که ما چقدر فقیر هستیم!

۴۶۳ سخن بزرگان

توانگری به هنر است نه به مال، و بزرگی به عقل است نه به سال.
« سعدی »

۴۶۲ سرزنش

هیچکس را نمیتوان سرزنش کرد شاید او قهرمان دنیای خویشتن باشد.

۴۶۱ پیام

حقیقتی از این بالاتر سراغ ندارم که انسان میتواند با تلاش خود زندگیش را متعالی سازد.

۴۶۰ دوست من

دوست من کسی است که در کنار او بتوانم با صدای بلند فکر کنم .

۴۵۹ love

love is like war,easy to start, difficult to end, imposible to forget!!

۴۵۸ حادثه

دوستی حادثه است و جدائی قانون... پس بیاید حادثه بسازیم و قانون شکنیم...

۴۵۷ بهار

باز کن پنجره هاراکه نسیم روز میلاداقاقیهاراجشن میگیرد
وبهار روی هر شاخه،کنارهربرگ شمع روشن کرده است
همه چلچله هابرگشتند و طراوت را فریاد زدند
کوچه یکپارچه آواز شده است ودرخت گیلاس هدیه جشن اقاقیهارا
گل به دامن کرده است
بازکن پنجره هاراای دوست حالیامعجزه باران را باور کن
وسخاوت را درچشم چمنزار ببین ومحبت رادرروح نسیم که دراین
کوچه تنگ باهمین دست تهی روز میلاداقاقی هاراجشن میگیرد
خاک جان یافته است نکندسنگ شوی نکند بااین همه شور دلتنگ شوی باز کن پنجره هارا وبهاران را باورکن

۴۵۶ جملات قصار

اینشتین : من می خواهم بدانم (خدا ) چگونه این جهان را خلق کرده است . علاقه ای به این یا آن پدیده ندارم . در( طیف) این یا آن عنصر لطفی نمی بینم . من میخواهم اندیشه های ( او ) را بدانم باقی جزییات است .

خواجه عبدالله انصاری : تا تو مرا بد خواهی و خود را نیک ، نه مرا بد آید و نه تو را نیک .

لقمان خطاب به فرزندش : پسرم بزرگترین نفرین آنست که همه چیز را تجربه کنی

ولتر : زر اندوزانی که برای مال دنیا کیسه دوخته اند بدانند که لباس آخرت جیب ندارد .

چبرا ن خلیل چبران : بهترین اشخاص کسانی هستند که اگر آنها را تعریف کردید خجل شوند و اگر آنها را بد گفتید سکوت کنند .

بودا : آن که خوشی خود را در رنج دیگران بجوید ، هر گز روی خوشی نمی بیند .

سات سیت آناندا : از آغاز حرفی در میان نبود . گفتن این حرف ، حرفی به میان آورد .

۴۵۵ و اما . . .

خودت را دوست داشته باش تا به دیگران فرصت دوست داشتن بدهی.
برای عشق هیچ گاه دیر نیست. پس نگران گذران عمر نباش.
عشق در بستر زمان شکل می گیرد. پس باید صبور باش
تا نگردی گمشده خود را نمی یابی و اگر هم بیابی قدر آن را نمی دانی. پس هیچگاه از جستجو باز نایست.
سعی کن خودت باشی. گمشده واقعی تو تو را آنطور که هستی دوست می دارد نه آنطور که خود می پسندد.
عشق در بستر ارتباط شکل می گیرد. پس سعی کن به آنکه دوستش داری نزدیکتر شوی.
گمشده واقعی تو ابتدا عاشق صورت توست بعد عاشق سیرت تو
بنابراین خیلی دربند ظاهر خود نباش.
بیشترین لذت عاشق از عشق است نه از معشوق. پس سعی کن عاشقتر باشی

۴۵۴ من چیزی دارم که...

خداوندا من در کلبه حقیر خود چیزی دارم که تو در عرش کبریا آنرا نداری.
من در کلبه ام تو را دارم و تو چون خود تویی خود نداری.

۴۵۳ خدا

تاحالا بهش فکر کردیم که خدا واقعا کیه ؟
خدا همونیه که میگه
اگر آدما(اینجا تاکید روی بدهاشده ) میدونستند من چقدر دوسشون دارم . از شوق و خوشحالی میمردند !
خدا اونیه که میگه
ای کسایی که یه عمر به خودتون ظلم کردید برگردید من همش رو بهتون میبخشم ! تازه فقط نمی بخشم ! بدی ها رو با خوبی جایگزین می کنم ! تازه ! نه تنها جای بدی برات خوبی حساب می کنم ! هر خوبیش رو هم 10 برابر می کنم ! (دیگه چی میخوای؟)
و خدا کسیه که همه گناهان را یکجا می بخشد
و خدا خداست ! خدا

۴۵۲ هیچ کس

هیچ کس نمی تونه به دلش یاد بده که نشکنه ولی حداقل یادش بدین که وقتی شکست لبه ی تیزش دست اونی رو که شکستش نبره

۴۵۱ پلیکان

یکی از نماد های مقدس مسیحیت ، تصویر پلیکان است. پلیکان هرگاه هیچ غذایی برای خوردن نیابد، منقار خود رادر گوشتش فرو می برد تا بچه هایش را غذا دهد. ما اغلب قادر نیستیم برکتی را که دریافت کرده ایم ، درک کنیم . داستانی درباره پلیکان وجود دارد که در یک زمستان سخت ، گوشت خودش را در اختیار فرزندانش گذاشت و خود را قربانی کرد. وقتی سرانجام از ضعف در گذشت ،یکی از جوجه ها به دیگری گفت: بالاخره راحت شدیم از خوردن غذای تکراری خسته شدم!!