انسان نمی تواند مستقیماً اوضاع و شرایطش را انتخاب کند ، اما می تواند اندیشه هایش را برگزیند . و به این شیوه غیرمستقیم اما حتمی اوضاع و شرایطش راشکل ببخشد . جهان شهر فرنگ است ، آمیزه رنگهایی که در هر لحظه می بینید نمایانگر تصاویر اندیشه های خودتان است . اندیشه های بیمارگونه خود را به شکل جسمی بیمار عیان می سازند .اندیشه های نیرومند و پاک و شادمان جسمی نیرومند و زیبا و باوقار را بنا می کند . تعویض رژیم غذایی به انسانی که اندیشه هایش را عوض نکند کمک نخواهد کرد . سیمایی تروشرو تصادفی نیست ، حاصل اندیشه های تلخ است . چین و چروک حاصل حماقت و شهوت و غرور است . زنی نود و شش ساله را می شناسم که سیمایی تابناک و معصوم دخترکی را داراست و مردی زیر میانسالی را که از ریخت و قیافه افتاده است . اولی حاصل اخلاقیات آفتابی و سرشار از حلاوت و دومی حاصل شهوت و نارضایی .
انسانی نیرومند نمی تواند به انسانی ضعیف تر کمک کند ، مگر اینکه انسان ضعیف تر مشتاق کمک ستاندن باشد . در آن صورت نیز ، انسان ضعیف خودش باید قوی باشد ، با تلاش خودش باید نیرویی را که در دیگری تحسین می کند در خود بپروراند ، هیچ کس جز خودش نمی تواند وضعیتش را دگرگون سازد .
توفیقهای معنوی نتیجه آرزوهای مقدس اند . کسی که پیوسته با اندیشه هایی والا و متعالی می زید و اندیشه هایی پاک و عاری از خودخواهی را در سر می پروراند با همان قطعیتی که خورشید به اوج سر ظهر می رسد و ماه بدر کامل می شود صاحب منشی خردمند و نجیب خواهد شد ، و به جایگاه نفوذ و تبرک برخواهد خاست .
آن کس که رویایی زیبا و آرمانی متعالی را در دلش گرامی می دارد ، روزی آن را به تحقق درخواهد آورد . کریستف کلمب رویای جهانی دیگر را گرامی داشت و آن را کشف کرد . بودا رویای جهان معنوی سرشار از زیبایی بی نقص و آرامش کامل را مدنظر نگاه داشت و به آن وارد شد .
رویاهایتان و آرمانهایتان را گرامی بدارید . آن موسیقی که دلتان را برمی انگیزاند ، آن زیبایی که در ذهنتان شکل می گیرد ، و آن لطافتی که پاکترین اندیشه هایتان را می آراید ، گر امی بدارید . زیرا همه اوضاع و شرایط وجد آمیز ، و هر چه محیط بهشت آسا ، زاییده آنهاست . اگر نسبت به آنها صادق بمانید ، سرانجام جهانتان بنا خواهد شد .
آرزو یعنی حصول . طلب یعنی یافتن . آیا حقیرترین آرزوهای آدمی به حداعلی ارضا خواهد شد ، و پاکترین آرزوهایتان به علت عدم امکانات از گرسنگی هلاک خواهد گشت ؟ قانون چنین نیست . شرط و شروط امور چنین نمی باشد : بطلبید که خواهید یافت . بادا رویاهایتان متعالی باد . زیرا رویاهایتان هر گونه که باشد ، به همان سیما درخواهید آمد .
شاید اوضاع و شرایطتان ناسازگار باشند ، اما اگر آرمانی برگزینید و در راه حصولش بکوشید ، ماندگار نخواهند ماند . نمی توانید در درون سفر کنید و در بیرون ساکن بمانید .
همواره به سوی چیزی جذب می شوید که در نهان به آن عشق می ورزید .
انسان بی فکر و نادان و کاهل که تنها آثار ظاهری امور را می بیند ، نه خود امور را ، از بخت و اقبال و تصادف سخن می گوید . با دیدن انسانی که دولتمند شده است می گوید : چه خوش اقبال است . با دیدن آن کس که روشنفکر شده است ندا در می دهد : عجب مورد لطف است . با ملاحظه منش قدیس گونه و نفوذ گسترده دیگری ، به زبان می آید که : تصادف ، مدام به یاری اش می شتابد . آزمونها و ناکامیها و تلاشهایی را که اینان داوطلبانه به جان خریده اند تا تجربه بیاموزند نمی بیند ، و از فداکاریها و ایثارها و کوششهایی که اینان داوطلبانه به جان خریده اند تا تجربه بیاموزند نمی بیند ، و از فداکاریها و ایثارها و کوششهایی که اینها بی وقفه در پیش گرفته اند ، و ایمانی را که به کار بسته اند بادا بر موانع به ظاهر ناپیمودنی غلبه یابند تا رویای دلشان را متحقق سازند ، بی خبر است . غافل از تاریکی و عذابهای دل آنها ، تنها نور و شادمانی را می بیند ، فقط به هدف دلپذیر می نگرد و آن را خوش اقبالی می نامد . فرایند را نمی فهمد فقط نتیجه را ادارک می کند و آن را تصادف می خواند . در همه امور بشری تلاش هست و نتیجه و نیروی تلاش معیار نتیجه است . تصادف وجود ندارد . موهبتها و قدرتها و داراییهای مادی و عقلی و معنوی ، نتیجه تلاشند : اندیشه های تکمیل شده ، هدفهای به انجام رسیده ، و رویاهای تحقق یافته . رویایی که در ذهنتان تجلیل می کنید ، و آرمانی که بر تاج و تخت دلتان می نشانید ، بنا کننده زندگیتان است : چنان خواهید شد .