زن جوانی در سالن فرودگاه منتظر پروازش بود. چون هنوز چند ساعت به پروازش باقی مانده بود، تصمیم گرفت برای گذراندن وقت کتابی خریداری کند. او یک بسته بیسکوئیت نیز خرید و برروی یک صندلی نشست و در آرامش شروع به خواندن کتاب کرد...
مردی در کنارش نشسته بود و داشت روزنامه میخواند.
وقتی که او نخستین بیسکوئیت را به دهان گذاشت، متوجه شد که مرد هم یک بیسکوئیت برداشت و خورد. او خیلی عصبانی شد ولی چیزی نگفت.
پیش خود فکر کرد: «بهتر است ناراحت نشوم. شاید اشتباه کرده باشد.»
ولی این ماجرا تکرار شد. هر بار که او یک بیسکوئیت برمیداشت ، آن مرد هم همین کار را میکرد. این کار او را حسابی عصبانی کرده بود ولی نمیخواست واکنش نشان دهد.
وقتی که تنها یک بیسکوئیت باقی مانده بود، پیش خود فکر کرد: «حالا ببینم این مرد بیادب چکار خواهد کرد؟»
مرد آخرین بیسکوئیت را نصف کرد و نصفش را خورد.
این دیگه خیلی پرروئی میخواست!
او حسابی عصبانی شده بود.
در این هنگام بلندگوی فرودگاه اعلام کرد که زمان سوار شدن به هواپیماست. آن زن کتابش را بست، چیزهایش را جمع و جور کرد و با نگاه تندی که به مرد انداخت از آنجا دور شد و به سمت دروازه اعلام شده رفت. وقتی داخل هواپیما روی صندلیاش نشست، دستش را داخل ساکش کرد تا عینکش را داخل ساک قرار دهد و ناگهان با کمال تعجب دید که جعبه بیسکوئیتش آنجاست، باز نشده و دست نخورده!
خیلی شرمنده شد!! از خودش بدش آمد ... یادش رفته بود که بیسکوئیتی که خریده بود را داخل ساکش گذاشته بود.
آن مرد بیسکوئیتهایش را با او تقسیم کرده بود، بدون آن که عصبانی و برآشفته شده باشد...
در صورتی که خودش آن موقع که فکر میکرد آن مرد دارد از بیسکوئیتهایش میخورد خیلی عصبانی شده بود. و متاسفانه دیگر زمانی برای توضیح رفتارش و یا معذرتخواهی نبود...
چهار چیز است که نمیتوان آنها را بازگرداند :
1. سنگ ... پس از رها کردن!
2. حرف ... پس از گفتن!
3. موقعیت... پس از پایان یافتن!
4. و زمان ... پس از گذشتن!
گزارش یک خبرنگار زن از تایلند:
از 50بات که معادل 2شیشه نوشابه است ،تا2000بات که دختربچه های لاغر و ریز اندام تایلندی را به اجاره می دهند و دلالان ؛زنانگی را مانند کالا به حراج می گذارند.
در بانکوک و یا پاتایا و حتی پکت می توان،با قدم زدن در کوچه پس کوچه ها،شاهد انواع و اقسام ؛شو سکس ها،دیسکوهاو تریاها و خانه های باشید که با زن از توریست های سراسر دنیا پذیرایی می کنند. توریست های که اگر مایل باشند می توانند با کمترین پول شب را در کنار دختربچه های 12-13ساله تایلندی به صبح برسانند.
دخترک 17ساله ای که مقابل هتل بساط سوسک فروشی دارد،با شلوار جین کوتاه ،موهای زرد و قرمز رنگ کرده که با فکل های سفید آن را بسته است.و صورت کاملا نقاشی شده عجیب و غریب و لب های که با ماتیک پررنگ آلبالویی ،با حرکت های تند و سریع از آغوش مرد اروپایی به آغوش مرد آسیایی می رود و با همه دلبری هایش موفق نمی شود که خود را هم قیمت یک پرس غذا که مخلوطی از سوسک و کرم است به مردانی که گوشه خیابان روی نیمکت ها نشسته اند ارزانی کند.
دخترک مقابل دوربین فیگور می گیرد.و عکس می اندازد.ته رنگ زردش زیر رنگ ها پنهان نمی شود.به دوست مترجم من می گوید:"این شغل من است.من از ده سالگی کارکرده ام .هم غذا فروخته ام وهم اگر توریست ها بخواهند وقتم را با آنها می گذرانم.کارت ویژه سلامت دارم و مالیات می دهم.سیگار روشن می کند و تند تند به سیگار پک می زند.و با دیدن مرد کره ای که به او اشاره می کند،بساطش را به دختری دیگر می سپارد و به دنبال او می دود.
کوچه هیپی ها ،کوچه باریک و بلندی است پر از دخترها و پسرهای هیپی که موهای خود را در خیابان می بافند.در خیابان معامله می کنند.در خیابان می رقصند و جنس خرید و فروش می کنند. در این کوچه مشروب 60بات است و هیپی ها در کار معامله زنان با هم رقابت می کنند .پسران زرد پوستی که تن و بدن خود را خالکوبی کرده اندو به عنوان بادی گارد یا دلال در این کوچه ها پلاس اند و دختران تایلندی قرمز پوشی که وسط خیابان ایستاده اند و بی اعتنا به رقص اطراف خود مشتری ها را به خود و به محل اجاره زنان راهنمایی می کنند.کاتالوگ و بوروشور و عکس هم جزءابزار تبلیغاتی آنها به کار می رود.
دختران قرمز پوش با آن آرایش های تند از گرفتن عکس استقبال می کنند و از کار خود صحبت می کنند؛ کاملا عادی و بدون هیچ خجالتی .دخترک می گوید:"دولت مطابق با سال نو کشور برای ما تبریک می فرستد و از شغل ما که برای کشور درآمد ایجاد می کنیم ،تشکر می کند.اینجا خیلی از دختر ها معلمند یا پزشک یا کارمند و یا خواننده و فروشنده اند و ما هم این شغل را داریم و اگر نه نمی توانیم شکم خودمان و خانواده امان را سیر کنیم .او گران ترین قیمتی که برای دختر بچه های تایلندی می دهد 3000بات است .دختری که 13سال دارد و حاضر است یک شب در کنار مرد بماند. شاید دردناک ترین صحنه ها،دیدن همین دختربچه های باشد که بازار برده فروش های دوران های گذشته را امروز به شیوه ای مدرن در ذهن انسان تداعی می کند. دختر بچه های که برای لذت مردان و درآمدی مختصر،می رقصند و شنیع ترین حرکات را انجام می دهند.
کوچه،پس کوچه های این شهر شاهد زنان دیگری است که از صبح تا شب،در هوای خفه کننده و شرجی بانکوک غذا می فروشند. زنان فقیری که آنها هم،آدرس محلات تفریح شبانه و دیسکو ها را می دانند و مانند راهنما عمل می کنند."یا"زنی است که با وجود لاغری و سوءتغذیه ای که در ظاهرش مشهود است مانند فرفره ظرف می شوید،سبزی و کلم رنده می کند.ادویه اضافه می کند.مخلوط را می کوبد.کمی حرارت می دهد و چیزی به نام غذا در اختیار مشتری قرار می دهد.
"یا"در یک آلونک زندگی می کند و نان آور 4فرزندش است.همسرش فوت کرده و زندگی را به سختی می گذراند."یا"دوست دارد دخترش که نتوانسته به دانشگاه دولتی راه یابد و نتوانسته در دانشگاه خصوصی درس بخواند"ماساژور"شود.ماساژ شغل دیگری است که زنان تایلندی به آن مشغولند.
زن 30ساله ای که اهل "پوکت"است و در یک مرکز مخصوص ماساژکار می کند. می گوید:"من مردهای زیادی را می شناسم که برای ماساژ به بانکوک می آیند.ماساژیک شغل سنتی است و ما از صبح تا شب کار می کنیم ."او حاضر نیست در محل های که از ماساژ به عنوان یک ابزار سکس استفاده می کنند کار کند.اما هرروز تعداد زیادی از مشتریانش را مردها تشکیل می دهند. او اجازه عکاسی به من نمی دهد.
در فروشگاه "پلازا "با مرد 50ساله موبور فرانسوی صحبت می کنم که هرسال دوهفته به تایلند می آید. او دندانپزشک است و همسر و 2فرزند دارد.عازم پاتایاست و تنها برای دیسکوهای شبانه،شب نشینی ها و تفریحات به تایلند آمده است.دختر تایلندی که در کنار اوست شبها در یک هتل آواز می خواند.کارت بهداشت دارد و به زحمت وزنش به 45کیلو می رسد.
دیدن مردهای ایرانی هم عادی است.هواپیمای تهران –بانکوک مملو از مردانی است که این کشور را برای تفریح انتخاب می کنند.مردانی که در طول سفر به همسران خود تلفن می کنند.اظهار می کنند که دلشان برای دخترانشان تنگ شده است و وقتی مطلع می شوند من روزنامه نگارم،همگی به اتفاق می گویند که برای تجارت و یا کار به تایلند آمده اند و یا اینکه در سفرهای بعدی با همسرانشان خواهند آمد.مردانی که در بازگشت از هیچکدام آنها آزمایش HIVبه عمل نمی آید.و در مبادی ورودی باز،وارد کشور شده و در صورت بیماری اولین فردی را که قربانی می کند،همسرانشان است.اما فصل مشترک همه روسپیان تایلندی فقر است و سرنوشت نهایی همه آنهانیز فقر و ایدز و اعتیاد و الکل که آنها را به هلاکت و نابودی می کشد.
یک زن 30ساله حتی دیگر فرصتی برای ادامه همین مسیر ندارد؛حتی به اندازه سیرکردن شکمش.
دختران تایلندی ،کودکی را با فحشاء آغاز می کنندو دلالان و مردان کاباره دار بیشترین سود را از این تجارت کثیف انسانی می برند,
روی یگر سکه ،قاچاق دختر بچه هایتایلندی است که در شبکه های قاچاق به سمت اروپا حمل می شوند و باز این شبکه ها معمولا به وسیله مردانی اداره می شود که زن را به شکل یک کالا و یا جنس می بینند.
محله "بت بویت رود"و یا اطراف "نایت شاپینگ رودها"با کوچه های موازی ،باریک ،پرزرق و برق ،مشروب فروشی های کنار خیابان و دختران و پسران اروپایی حالت عادی ندارند.انواع و اقسام داروهای محرک استفاده می شود.دختران سرهایشان را داخل کوچه آرایش می کنند و در دالان ها گم می شوند.چند هیپی بایک مرد بر سر قیمت یک دختر زرد پوست ،کوتاه قد دعوا می کنند.از همه ملیت ها در اینجا آدم می بینی .آدم های که چانه می زنند.می گیرند،پس می دهند.و در همین کوچه ها و بالاخانه ها شرافت زنان را معامله می کنند.
در دانشگاه "محی دول "در سالایا دختر جوانی که برای فارغ التحصیلی اش با مجسمه "سیترا"عکس می گیرد،گفت وگو می کنم. اوابتدا از زنان تحصلکرده و موفق تایلندی می گوید.اما نفی نمی کند که جمع زیادی از دختران کشورش مایه سرگرمی و تفریح توریست ها شده اند و تن به فحشاء داده اند.او کشورش را فاقد منابع درآمدزا و منابع زیرزمینی می داند ومعتقد است که دولتمردان نتوانسته اند از دریا و زمین و سنگ های قیمتی به شکل درست و مکانیزه استفاده کنند و به همین دلیل از فروش زنان و کار زنان به عنوان بالاترین منبع درآمد سود می برند.و حتی لیدی-بری ها با تزریق هورمون و دارو خود را به شکل زنان در می آورند تا بتوانندکارکنند. بسیاری از زنانی که تن به خود فروشی می دهند،بدون کارت بهداشت هستند وبه همین دلیل آمار ایدز وحشتناک است و دختران آگاهی لازم جهت رعایت بهداشت را ندارندو برای اینکه مالیات ندهند،آمار خود را به دولت ارائه نمی کنند.چرا که دولت از این افراد مالیات مختصری می گیرد.او مهم ترین مشکل را عدم رعایت بهداشت و نداشتن آگاهی از چگونگی انتقال ایدز در میان این افراد می داند.
دختر فارغ التحصیل تایلندی می گوید:"در کمال تاسف ،تمام تاکسی ها،مغازه داران ،ماساژورها،فروشنده ها،هتل ها ،همه وهمه آدرس این محلات را بهتر از آدرس دانشگاهها و مراکز علمی کشور می دانند.و برای معرفی چنین مکان هایی حتی پول دریافت می کنند."
او آمار ایدزرا قطعی نمی داند ولی معتقد است که حتما بیش از یک میلیون نفر آلوده به ویروس ایدز هستند و شما که در این کشور در کنفرانس مربوط به زنان شرکت کردید،باید از مشاور پادشاه که در افتتاحیه شرکت کرد ،راجع به ایدز و فحشا ء و ترافیک زنان در کشورش سوال می کردید.
در تایلند با تمام این مسائل و سقوط اخلاق در هر ساعت شب که راه بروی و یا تاکسی بگیری کسی مزاحمت نمی شود و می توانی تا نیمه های شب گزارش تهیه کنی،عکس بگیری و بعد با خیال راحت یک تاکسی صدا کنی و به هتل بروی.هر چند که همیشه با سوالات متعددی در ارتباط با حجاب از من می پرسیدند ومن مجبور می شدم که راجع به حجاب توضیح بدهم.
بسیاری از سخنرانان موفقیت به خصوص در حوزه قانون جذب نظیر ایسترهیکس نظریه جالبی دارند. آنها میگویند اگر انسان بتواند فقط 18 ثانیه روی چیزی که واقعا میخواهد تمرکز کند یک زنگ بزرگ در کاینات به صدا در می آید که توجه کل هستی را به سمت این شخص جلب میکند.
اگر این 18 ثانیه بتواند تا 68 ثانیه ادامه یابد دیگر کار تمام است و کل هستی به تکاپو می افتد تا برای فکر متمرکز شده یک راه حل پیدا کند. اگر آرزوست برآورده اش کند و اگر سوال است برایش جوابی بیابد.
در نگاه اول شاید این عدد 68 ثانیه خیلی کم و ناچیز به نظر برسد. 68 ثانیه یعنی فقط یک دقیقه و هشت ثانیه و بسیاری از افراد میگویند که تمرکز به مدت 68 ثانیه هیچ کاری ندارد؟!
خوب آیا شما هم همین طور فکر میکنید؟ بسیار عالی است! امتحان کنید. خواهید دید که هنوز 18 ثانیه اول رد نشده فکرتان منحرف میشود. ایده ای جدید بلافاصله از اعماق افکارتان ظاهر میشود و نجواگر درونی تان به سخن در می آْید که جدی نگیر و دست از این بازی ها بردار و به مسایل مهم تر زندگی بپرداز و ...
ما عادت کرده ایم و در حقیقت عادت داده شده ایم که بدون فکر و بر اساس عادت زندگی کنیم. ما صبح از خواب بر می خیزیم بدون این که فقط 68 ثانیه برای کارهای روزانه وقت بگذاریم شروع می کنیم به خوردن صبحانه و سر کار رفتن.
بدون اینکه 68 ثانیه مستمر ناقابل برای ارزیابی کارهایمان وقت بگذاریم اسب سرکش ذهن را به این سو و آن سو می تازانیم تا ظهر شود و ناهاری بخوریم و استراحتی و بعد دوباره کار و سپس شب و دور هم جمع شدن و تلویزیون دیدن و بعد خوابیدن.
هر ساعت 60 دقیقه است و شبانه روز شاملا 24 تا 60 دقیقه یعنی هزارو چهارصد و چهل دقیقه است اما ما خیلی مواقع در این 1440 دقیقه شبانه روزمان نمی توانیم 68 ثانیه روی یک موضوع خاص فکرمان را متمرکز کنیم!!
به راستی این فکر پر جست و خیز که نمیتواند 68 ثانیه آرام بگیرد به چه دردی می خورد؟! فکر پریشان و ناآرام چیزی جز بی قراری و آشفتگی به همراه ندارد. پیر و جوان و زن و مرد هم نمی شناسد. فکری که نتواند آرام گیرد و چند لحظه ای روی موضوعی که صاحب فکر صلاح می داند متمرکز شود، مطمئنا به هنگام نیاز و بحران که تمرکز بیشتر لازم است، کارآیی ندارد و فلج می شود. باید همین الان هر کاری که داریم زمین بگذاریم و به سراغ ذهن ناآرام خود برویم و 68 ثانیه آن را مهار کنیم. 68 ثانیه به شرایطی که الان در آن قرار داریم بیندیشیم. 68 ثانیه بعد به این که واقعا در زندگی چه می خواهیم فکر کنیم. 68 ثانیه بعد به خوشبختی های خودمان بیندیشیم و 68 ثانیه دیگر به این فکر کنیم که چقدر آرام می شویم وقتی روی مسائل زندگی خودمان با آرامش فکر می کنیم.
کاینات بیرون از بدن ما گوش به فرمان ماست تا هر چه را می خواهیم به او ابلاغ کنیم. اما به یک شرط و آن این است که موقع دستور دادن این طرف و آن طرف نپریم. 68 ثانیه یک جا بایستیم و صریح و شفاف بگوییم چه می خواهیم. آن وقت می توانیم کناری بنشینیم و معجزه عدد 68 را در زندگی خود ببینیم!
گاهی میاندیشم که وبلاگستان ما بیمار است، چراکه همه ما جنون نوشتن داریم، فقط میخواهیم وبلاگهایمان را پر کنیم، لینک شیر شده بگیریم و در سایتهای لینک پراکنی اجتماعی توپ در کنیم، کل هدف ما از وبلاگ نویسی شده است به به و چه چه چندتا کامنت گذار، هوار کشیدن چندتا بلاگر همفکر خودمان و بازیهای وبلاگی.
براستی چرا ما اینقدر بیماریم؟ مشکل ما از کجاست؟ آیا نبود تفریحات جانبی، یاس از زندگی و پناه آوردن به حیطه دنیای مجازی و عقدههای حقارتمان ما را چنین مجنون کرده است؟ چه چیزی باعث شده است فکر کنیم که هزار فیدخوان داشتن، هزار لینک شیر شده داشتن، هزار هورا کشیدن، هزار کامنت، هزار پست مرتبط، هزار نفر آمار کاننتر، هزار درصد رشد پیج رانک و … زخمهای درونی ما را واقعا التیام خواهد بخشید؟
گاهی اوقات میاندیشم که چاره کارِ ما در دنیای بیرون است، اما ما با وبلاگ نویسی خودمان را در دنیای مجازی حبس کردهایم و سعی داریم به نوعی صورت مسئله را در دنیایی خود ساخته عوض کنیم، ما دچار نوعی یاس شدهایم که اینقدر بیمارگونه مینویسم.
چه چیزی را میخواهیم پیدا کنیم و آیا اگر در دنیای واقع آنچه که باید سرجایش باشد، سرجایش برود و بهبودی در کمبودهای روانیمان ایجاد شود بازهم وبلاگستان فارسی اینگونه خواهد بود؟
یا اگر از نظر معنوی، اقتصادی، جنسی، منزلت اجتماعی و قدرت پیشرفتی بکنیم، بازهم اینگونه پر التهاب و تند و تند و تند وبلاگ خواهیم نوشت و فخر فروشی خواهیم کرد از دانش، قدرت، منزلت و … نداشته؟
اینها همه سوالاتی است که بعضی وقتها در ذهنم مینشینند، بعضی وقتهایی که بیشتر به درون خود رجوع میکنم، بیشتر در وبلاگستانهای خارجی میچرخم و فرهنگشان را عمیقتر مورد مطالعه قرار میدهم و صد البته بعضی وقتهایی که بیشتر میاندیشم و کمتر حرف میزنم و مینویسم.
افسوس که گاهی اوقات زیاد نوشتن و تب دار نوشتن، خرد و اندیشه را کور میکند.
و افسوسی بیشتر بر اینکه خرد را بسان پوستی بر چهره بیدانشی کشیدهاند و میفروشند و کسی فرق کپی و اصل را نمیفهمد.
ما به خودمان میبالیم، چون یک مملکت نمونه اسلامی هستیم، ما به خودمان میبالیم چون تاریخ 2500 ساله داریم، ما به خودمان میبالیم چون مدعی هستیم همه دانشمندان بزرگ دنیا ایرانی بوده، هستند و خواهند بود و ظریب هوش ایرانیها از همه جای دنیا بالا تراست، ما به خودمان میبالیم چون با فرهنگ ترین ملتهاییم، ما به خودمان میبالیم چون بیشترین گنجهای عالم در کشور ما پنهان اند، ما به خودمان میبالیم چون ….
همه دنیا، بخصوص جهان غرب کافرند و احمق!
آنها آدمهای بیاخلاقی هستند که نه ارزشی برای خانوادهها قائلاند و نه انسانیتی دارند و ما فقط انسان هستیم و ما عقل کلیم!
ما باید دنیا را بسازیم و مدریت جهانی بکنیم!
ما و ما و ما و ما !
ایرانی، از وقتیکه به عقل میآید همهاش این کلمات و جملات را یاد میگیرد، در نظر او همه عالم الا ملت ایران مشتی احمقِِ کثافتِ بیاخلاق هستند و او یگانه اسوه جهان، برای همین است که او میخواهد دنیا را بسازد و رهبری کند.
اما آیا واقعا چنین است؟
وقتیکه ما کثیفترین فسادهای جنسی پنهانی عالم را انجام میدهیم، از روحانی گرفته تا فرد لا مذهب، عمق لایههای فساد در جامعه ما چنان عمیق است، که کافی است یک ذره این لایه رویی حجاب گونهای که رویش را پنهان کرده است، بالا برود تا چهرههای زشت و بوهای متعفن حال آدم را بهم بزند.
اما نه، برای دیدن این کثافات، نیازی نیست چشم باطن داشته باشیم، کافی است چند ساعت در خیابان گوشهای بنشینی و همه چیز را زیر نظر بگیری، از مادری که برای پر کردن شکم بچههاش تن فروشی میکند، از معلمی که بعد از درس دادن بچههایمان به دنبال بلند کردنِ زنِ همسایه میرود، از دختر 16 سالهای که در خانه دوست پسرش توسط 7 نفر مورد تجاوز گرفته میشود، از دانشجوی حاملهای که از ترس رفتن آبرویش خودکشی میکند، از پسری که در آن واحد با 5 تا پارتنر در حال رابطه است، از مدیری که کارمندش را وادار به رابطه جنسی میکند، از معاون دانشجویی و مسئول حراست دانشگاهی که حقوق دانشجویان را با لذت جویی جنسی پاسداری میکنند، از استاد دانشگاهی که به خانمهای خوشگل نمره میدهد، از روحانی که طلبههای زن را مورد تجاوز قرار میدهد، از شاهزادهای که آن ور آب خانم بازی میکند و شعار مبارزه سیاسی میدهد، از پزشکی که منشیاش را آزمایش میکند و ….
معلم فاسد، پزشک فاسد، زنِ شوهردار فاسد، روحانی فاسد، مبارزِ سیاسی فاسد، مدیر فاسد، کارفرما فاسد و …. همه و همه فاسد هستند، پس این وسط چه کسی پاک است و اسوه اخلاق جهانی کجاست؟
اسوه، اخلاق جهانی چه کسی است؟
ملتی که محبوبترین فیلمهای بلوتوثیاش فیلمهای خصوصی دیگران است، ملتی که محبوبترین وبلاگهایش وبلاگهایی هستند که «عکسهای دختران ناز ایرونی» را منتشر میکنند، ملتی که فقط دو دسته آدم در آن است یا خوب یا بد، یا سیاه یا سفید، ملتی که …
یا ملتی که، اگر به کسی بر خلاف تمایلش تجاوز کنی، با مجازات حبس ابد مواجه میشوی، ملتی که اگر عکسهای خصوصی عضوی از جامعهاش بدون اجازه او انتشار یابد میتواند با طرح دعوا از فرد خاطی تقاضای غرامتهای سنگین بکند ؟ ملتی که هرچند دولت مذهبی ندارد، اما به اخلاق و مذهب پابند است و اگر هم نیست ریا نمیکند و دروغ نمیگوید. اگر فیلم پرونو هم نگاه میکند فیلم کسی را نگاه میکند که خود خواسته این را در اختیار دیگران گذاشته نه فیلمهای دزدی و خصوصی دیگران را.
نمیخواهم مثال بزنم، اما همه میدانند منظورم کدام ملت است !
همه اینها را نوشتم تا به این نقطه پایانی برسم، که کشور ما، کشورِ سیاه و سفیدهاست، کشوری است که در آن حد وسطی نیست، یا فاسدی یا فرشته ملکوتی، یا پاکی یا کثافت، یا عاقلی یا بیعقل.
برخی میگویند این تقصیر حکومت است، من میگویم مگر «حکومتها جز بازتابی از خودِ ما هستند؟»
شما تاریخ ما را نگاه کنید، یا پادشاه قوی داشتیم یا ضعیف، متوسط هیچ وقت نداشتیم.
همه قوانین کشور ما هم بر این فرض نوشته شدهاند که فردِ اجرا کننده، بهترین آدم روی کره زمین است و هیچ جای قانونِ ما این پیشبینی نشده است که ممکن است فرد بلند قامت در جامعه نباشد و یا فرد کوتاه قامتی جای بلند قامتی را بگیرد، همین میشود که پوپولیسم رواج مییابد، یکی وعده آوردن پول بر سرِ سفرهها را میدهد و دیگری وعده براندازی و حکومت عادلانه، یکی شبکه فحش و بد و بیراه راه میاندازد و اسمش را رنگارنگ میگذارد، دیگری روزنامه چماق بدست درست میکند.
اینجا آدم خاکستری نداریم، برای همین است که بعد از رفتن چندتا سفید، همه سیاه میشوند.
ما باید، بتوانیم که با واقعیتها کنار باییم، باید به دور از آرمانها بدانیم که حس جنسی یک حس قوی در درونِ همه انسانهاست، مال دوستی در ذاتِ همه است و قدرت مطلق تا چه اندازه فساد آور است، ما باید قوانین کشورمان را بر این فرض درست کنیم که اگر فرد متوسط القامتی بر مسند نشست نتواند پایش را خطا بگذارد.
ما باید فرهنگمان را خاکستری کنیم، تا هیچ کس نه آنچنان تقدس داشته باشد و نه اینچنان پست و رذیل شود، باید ریاکاری را از درون جامعه بشوییم، زیرا ریاست که جامعه را از درون میپکاند.
ما باید تکلیفمان را با دنیای مدرن روشن کنیم، بالاخره اگر میخواهیم مدرن شویم باید پیرو دنیای مدرن باشیم و اگر میخواهیم سنتی باشیم باید ارزشهای سنتی را پاس بداریم، نمیشود که نه سنتی باشیم و نه مدرن.
دوستان من، مشکل اینجا نیست که عکس معشوقِ سابقِ من روی اینترنت پخش شده است، مشکل این جاست که ما همهمان دچار توهمیم، ادای مدرن را درمیاوریم اما کار مدرن نمیکنیم و فکر مدرن نداریم، ادای سنت را درمیاریم اما هیچ کارمان با سنت تطابق ندارد.
مشکل جامعه ایرانی این است که بر خلاف رویه دیگران که آمدند در امتداد سنت یک شیوه مدرن را جایگزین کردند و یا برخی همان شیوه سنتی را حفظ کردند، ما آمدیم در همه مناسبات فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، فکری و … مان، سنتهایمان را حذف کردیم، منتهی چیزی جایگزینش نکردیم و آن لازمههای مدرنهم اگر میخواستیم را نیز جایش نیاوردیم.
برای همین است که الان خانوادههای ما نه خانوادههای مدرن هستند و نه خانوادههای سنتی، یک سری خانوادههایی هستند پر از تشنج و بیمفهومی، برای همین است که ما اگر موبایل دوربین دار میخریم، برخلاف یک مدرن که به دنبال نصب اکستنشهای مفید روی گوشیاش است و اول میخواهد از کارایی این دوربین اطمینان حاصل کند و ویدئوهای خبری اش را روی یوتیوب بفرستد، ما اول دنبال این هستیم که از شاهکارهای جنسی مان فیلم بگیریم و بلوتوث کنیم برای ملت تا ببینند که ما چقدر مرد / زن هستیم!
برای همین است که ما برخلاف یک سنتی که اصلا به دنبال فیلم پورنو نیست، یا یک مدرن که اگر هم نگاه میکند فیلم تجاری میبیند، ما میآیم فیلم و عکسهای خصوصی دیگران را با کلی ولع نگاه میکنیم!
من نمیخواهم نسخه بپیچم، چه آنکه نه عددی هستم و نه اینکه میتوانم بپیچم، آخر برای که این حرفها را بزنم و برای کی نسخه بپیچم؟
خانه ار پای بست خراب است.
تنها زمانی بارقههای امید نمایان خواهند شد که همه به عمق اینها پیببرند و باشرم بخواهند که اوضاع تغییر کند، تا زمانیکه پنهان کاری باشد و هرکسی با حرف اینها را مذموم بدارد اما در عمل به اینکارها ادامه بدهد، راهی برای خروج از این بحران ملی پیدا نخواهد شد.
باید از خود شروع کنیم و خود را مدریت کنیم نه دنیا را !
همه ساله ایرانیان و ایرانی تباران چند ماه مانده به نوروز بزرگ جشن های مقدماتی برگزار می کنند و به پیشباز نوروز می روند.جشن فرا ملی چهارشنبه سوری نیز یکی از این جشن هاست که در شمار « جشن های پیشباز نوروز » به شمار می رود و چند روز مانده به نوروز بر گزار می شود . چهارشنبه سوری از ریشه ای کهن و چند هزار ساله برخوردار است. پژوهش گران واژه « چهار شنیه سوری » را « چهارشنبه سرخ » معنا کرده اند .برخی از پژوهش گران براین باورند که این جشن ریشه در جشن کهن « گهنبار سوری » دارد که نیاکانمان در شب یکی از روزهای پایانی سال برگزار می نموده اند.
در میان ایرانیان رسم بود که در آستانه نوروز ، پس از خانه تکانی ، یادی از در گذشتگان می کردند. خار و خاشاک جمع آوری شده را می سوزاندند و آخرین شب های سرد زمستان را در کنار آتش اهورایی به صبح می رساندند و با جشن و شادی به پیشباز نوروز می رفتند. ایرانیان با آتش اهورایی « گهنبار سوری » به جنگ سیاهی و پلیدی اهریمن می رفتند و نور و شادی و روشنایی را به خانه های خود می بردند. اما برگزاری چهارشنبه سوری در آخرین شب چهارشنبه هر سال ، ریشه در دوران پس از تازش تازیان دون دارد.
در گذر سده ها و هزاره ها بسیاری از سنت ها و آیین ها به چهارشنبه سوری اضافه شده و یا از آن کاسته شده است .
آیین روشن کردن آتش بر پشت بام اگر جه در برخی از مناطق شرقی و غربی کشور و برخی شهرستان ها و روستا ها هنوز پا بر جاست اما در بسیاری از شهر های بزرگ کشور روی به فراموشی رفته است و البته این امر با توجه به امکانات محدود مناطق مسکونی شهری ، طبیعی به نظر می رسد.
اما پریدن از روی آتش یکی از آیین هایی است که در ایران باستان به خاطر احترامی که برای آتش قائل بودند ، صورت نمی گرفت ولی امروزه جزئی از مراسم چهارشنبه سوری است.
برخی دیگر از آیین ها مانند فال گوش ، کجاوه اندازی و قاشق زنی ، فال کوزه ، آجیل شیرین مشکل گشا ، کوزه شکنی ، گره گشودن و قفل گشایی ، شال اندازی، پختن آش رشته یا رشته پلو و سوار شدن بر توپ مروارید ( در تهران ) هم با این که ریشه در باور های کهن دارند ، اما شکل امروزی به خود گرفته اند و اگر چه هنوز در برخی نقاط به صورت پراکنده برگزار می شوند ولی با این همه در بسیاری از نقاط کشور خصوصا در شهرهای بزرگ ، پس از انقلاب و در هیاهوی جنگ و گریز های خیابانی در شب جهارشنبه سوری رنگ باخته اند.
ترقه زدن هم طی چند سال اخیر به ویژه توسط جوانانی که در جستجوی تنوع و هیجان هستند با علاقه انجام می شود و به صورت نوعی پیکار خیابانی با مخالفان برگزاری جشن چهارشنبه سوری یا به عبارت دیگر به صورت « جنبش چهارشنبه سوری » در آمده است .اما واقعیت این است که استفاده از ترقه های پر سر و صدا با روح اصیل و معنوی چهارشنبه سوری در تضاد است.
پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و آزادی دوباره مردمان ایرانی تبار آسیای میانه ، مردم این کشورها این بخت را پیدا کردند که آزادانه به برگزاری جشن های آریایی از جمله چهارشنبه سوری بپردازند و امروز خوشبختانه چهارشنبه سوری در گستره پهناور فرهنگی نوروز و در بسیاری از کشورها مانند ایران ، تاجیکستان ، افغانستان ، ازبکستان ، قرقیزستان ، داغستان ، ارمنستان ، ترکمنستان ، شمال و غرب هند ، غرب پاکستان ، کردستان عراق و سوریه و ترکیه ، غرب چین و جمهوری اران (آذربایجان ) برگزار می شود. مردم این کشور ها به ویژه در شهرهای دوشنبه ، بخارا ، سمرقند ، شهرسبز ، هرات ، بلخ ، بدخشان ، باکو ، منطقه قفقاز ، یارکند ، کاشغر و تاشغورقان با شور و شوقی وصف ناپذیر به زنده کردن این جشن باشکوه می پردازند. در این میان مردم جمهوری اران و تاجیکستان گوی پیروزی را از دیگران ربودند.چنان که جمهوری اران در این چند سال اخیر در شب جشن چهارشنبه سوری و نوروز ، در آمد سرشار چند میلیارد دلاری از جذب گردشگران خارجی کشورهای اروپایی داشته است و گردشگران اروپایی با ذوق و شوق از راه های دور و نزدیک برای دیدن مراسم چهارشنبه سوری و مراسم جشن نوروز به جمهوری اران می روند. این در حالی است که به خاطر سیاست های غلط دولت ، درآمد ایران از جذب گردشگران ویژه چهارشنبه سوری در حد صفر بوده است.
البته نباید فراموش کرد که برگزاری چهارشنبه سوری تنها به کشورهای یاد شده محدود نمی شود و برخلاف تبلیغات برخی حکومت های طالبانی علیه نوروز و چهارشنبه سوری امروزه در هر کجا از این کره خاکی که چند نفر ایرانی ، تاجیک یا افغان باشند ، در شب جشن چهارشنبه سوری مراسم آتش افروزی برپا می شود. در همین راستا همه ساله در بسیاری از کشورهای جهان از جمله آمریکا ، استرالیا ، کشورهای اروپایی ، آسیایی و حوزه خلیج فارس ، بسیاری از آیین های نوروزی از جمله چهارشنبه سوری و « سیزده به در » با حضور گسترده مردم در پارک های عمومی همراه با برنامه های شاد و نشاط انگیز برگزار می شود.نکته جالب توجه این که در طی همه این سال ها ، به هنگام برگزاری جشن چهارشنبه سوری و « سیزده به در » ، مسوولان شهرداری ،آتش نشانی و پلیس کشورهای اروپایی ، آمریکا و استرالیا بیشترین همکاری را با هموطنان ایرانی ، تاجیک و افغان داشته اند و محیطی امن و مطلوب را برای برگزاری این جشن ها در اختیار علاقه مندان قرار داده اند و حتا برخی از غیر ایرانی ها نیز با شور و شوق در این جشن ها شرکت می کنند و به جشن و پایکوبی می پردازند. ولی بر اساس یک بایکوت خبری گسترده حکومتی تا کنون هیچ گزارشی از این حضور گسترده تاجیک ها ، افغان ها و ایرانیان خارج از کشور در آیین های شاد نوروزی ، در هیچ کدام از رسانه های گروهی داخلی منتشر نشده است.
بی گمان چهارشنبه سوری هم یکی از میراث معنوی بشری است و جای دارد که به همت ایران دوستان به ثبت جهانی برسد. اما تا آن موقع برهمه ما بایسته است که به بن مایه های معنوی این جشن کهن وفادار بمانیم.
پس برای برگزیدن بهترین شیوه ها در برگزاری آیین کهن چهارشنبه سوری باید به ماهیت فرهنگی و معنویت حاکم بر این آیین نگاه ویژه داشته باشیم .از این روی پیشنهاد می کنم برای پاسداشت این یادمان ارزشمند نیاکان و برای این که بهانه به دست بدخواهان و دشمنان این فرهنگ کهن ندهیم ، به اصول زیر توجه داشته باشیم :
1 - چهارشنبه سوری یک آیین مینوی ( معنوی ) است :
آرمان برگزاری چهارشنبه سوری در گام نخست ستایش پروردگار و ارج نهادن به داده های اهورایی و پیشباز نوروز بزرگ و در گام دوم ستودن نیکویی های نیاکان در گذشته در آستانه بهار و نوروز است. پس این آیین را باید در یک فضای معنوی بر پا داشت که البته این به معنای هر چه شاد تر برگزار نکردن این جشن نیست.
2– از آتش درس بگیریم :
فراموش نکنیم که شعله های فروزان آتش در همه حال برای ما درس هایی آموزنده دارند .
نخست این که ما نیز همچون شعله های فروزان آتش باید پیوسته روی به سوی بالا داشته باشیم و بکوشیم تا به یاری اهورا مزدا در راه کمال و پیشرفت در زندگی گام های مثبتی برداریم .
دوم این که در زندگی مانند آتش پویا و زاینده بوده و پیوسته در کوشش و جنبش و پویش باشیم.
سوم این که بکوشیم تا همچون آتش به دیگران گرمای عشق و محبت و مهربانی هدیه کنیم.
چهارم این که همچون آتش ، با سیاهی ها پیکار کنیم و محیط اطراف خود را روشن کنیم .برای این کار باید ابتدا خود آگاه باشیم و سپس دیگران را آگاه کنیم.
پنجم این که همچون آتش همه این کارها را در کمال آرامش انجام دهیم و محیطی همراه با آسودگی و آرامش برای خود و دیگران فراهم آوریم.
3 – از سوخت طبیعی استفاده کنیم :
در فرهنگ کهن ایران ، آسیب رساندن به طبیعت به هر نام و عنوان کاری ناپسند است . از این روی شایسته است که در جشن چهار شنبه سوری از سوخت های طبیعی و بدون دود و آلودگی مانند چوب خشک و خار و خاشاک استفاده کنیم و از سوزاندن لاستیک ، شاخه های درختان ، فراورده های نفتی ، بنزین و دیگر موادی که هوا را می آلایند و دود و خاکستر در محیط می پراکنند ، صرف نظر کنیم. رعایت این نکته برای حفظ تندرستی افراد نیز موثر است .
4- شعله های آتش باید محدود و قابل کنترل باشند :
از برپا کردن هیمه های بزرگ و نامحدود پرهیز کنیم و پیش از روشن کردن آتش حتما وسایل لازم برای خاموش کردن آتش در هنگام بروز حادثه را فراهم کنیم و و سایل کمک های اولیه امدادی را نیز همراه داشته باشیم. در صورت برگزاری جشن در پارک های بزرگ شهر و اماکن عمومی بهتر است از پیش به آتش نشانی هم اطلاع دهیم.
5- محل مناسب را انتخاب نماییم :
آتش ها را در محلی بر پا کنیم که موجب سرایت آتش به اطراف و آتش سوزی نشود.
6 – به هنگام پریدن از روی آتش دقت کنیم :
چنان که گفتیم در ایران باستان به خاطر احترامی که برای برای آتش قائل بودند .از روی آتش نمی پریدند ولی امروز پریدن از روی سه یا هفت گله آتش جزیی از مراسم چهارشنبه سوری شده است و افراد با هیجان و شادی زیادی این کار را انجام می دهند . اگر اعتقاد داشته باشیم که آیین ها باید متناسب با شرایط زمان دگرش یابند ، می توانیم مساله پریدن از روی آتش را آسان تر بپذیریم.
برپا کنندگان چهارشنبه سوری می توانند دست ها را به دست یکدیگر بدهند و گرداگرد آتش حلقه زده و همگی یک صدا سرود های آیینی ، ملی و ترانه های شاد بخوانند.
گفتن عبارات « سرخی تو از من ، زردی من از تو » یا « روی پاک از تو ، دامان پاک از ما » ریشه در باور های کهن دارد و مقصود از این عبارات در حقیقت نوعی تیمن و تبرک جستن از آتش زندگی زا و پاک کننده پلیدی هاست.البته این عبارات را در هنگام حلقه زدن و چرخیدن دور آتش نیز می توان بر زبان راند.
دانش امروز به خوبی ثابت کرده است که آتش خاصیت گندزدایی و پاک کنندگی دارد و بر روی روان افراد نیز تاثیر معنوی خوبی می گذارد . شاید از این روی است که از دیر باز پرستاران آتش از آن یاری می جویند تا پاکی بیرونی و درونی را برای آن ها به ارمغان آورد.
7 – به دنبال هیجان کاذب نباشیم :
هیجان واقعی چهارشنبه سوری در معنویت توام با عشق و مهر شعله های آتش فروزان که در درون شما نیز زبانه می کشد ، نهفته است .
هیجانات کاذب مثل ترقه زدن و فشفشه پراندن آن هم از نوع پر سرو صدای آن ، هیچ ارتباطی با روح اصیل و معنوی چهارشنبه سوری ندارد. شاید در سال های اخیر به خاطر محدودیت هایی که از سوی مراجع رسمی در اجرای چهارشنبه سوری صورت گرفته و سخنانی که در نکوهش این آیین کهن بر زبان آورده اند ، جوانان از روی لجاجت خواسته اند که این جشن کهن را پر سرو صدا تر برگزار کنند تا به دیگران بگویند که ما به دیگران اجازه نمی دهیم که به هر عنوانی آیین نیاکان ما را تضعیف کنند.
سخنی با کار به دستان :
متاسفانه صدا و سیما و برخی دیگر از رسانه ها طی چند سال اخیر کوشیده اند تا ضمن نادیده گرفتن ریشه های تاریخی جشن چهارشنبه سوری ، تصویری غلط از این جشن در اذهان مردم ایجاد کنند و در همین راستا از چهارشنبه سوری به عنوان « ترقه بازی های خطرناک و مرگ آفرین آخرین شب چهارشنبه سال » نام می برند. برخی نیز با استفاده از تریبون های رسمی می کوشند تا به گونه ای وانمود کنند که جشن چهارشنبه سوری ، « جشن آتش پرستان » بوده است و امروز برگزاری آن از ارزش و اهمیت فرهنگی برخوردار نیست.
اگر امروز جشن چهارشنبه سوری به جنگ و گریز خیابانی جوانان با نیرو های لباس شخصی و نیروی انتظامی تبدیل شده است گناه آن را باید به پای کسانی نوشت که بدون مطالعه و گاه از سر تعصب خشک مذهبی به ستیز با این جشن فرهنگی زیبا ، پر معنی و معنوی برآمده اند.
فراموش نکنیم که در زمان سلطه خلفای جبار بر سرزمین های ایرانی ، روشن کردن آتش جشن سده و چهارشنبه سوری بر بام خانه ها ، نوعی مبارزه مدنی و تظاهر به آیین های ایرانی و به ریشخند گرفتن فرمان های حکومتی بود که فلسفه برگزاری این آیین های پر معنی را نمی فهمیدند و به اسم مبارزه با سنت های مجوس و آتش پرستی ، با این آیین ها مبارزه می کردند .
مردم در آن زمان متحد و یکپارچه این آیین های کهن را حفظ کردند تا امروز به ما رسیده است و در گذر تاریخ هر تلاشی برای کم رنگ یا نابود ساختن آن با شکست مواجه شده است .
فراموش نکنیم که هیچ قدرتی نمی تواند با فرهنگ یک ملت مبارزه کند. حتا فرهنگ های مهاجم هم این قدرت را ندارند که یک فرهنگ مادر و بومی را ریشه کن کنند. پس سطحی نگران و نا آگاهان بهتر است خود را در برابر یک ملت قرار ندهند و بکوشند تا در گام نخست روح اصیل و معنوی حاکم بر آیین کهن چهارشنبه سوری را خود بیاموزند و سپس مردم و به ویژه جوانان را آگاه کنند . چهارشنبه سوری چنان با فرهنگ ما آمیخته است که به هیچ روی از هم جدا شدنی نیستند.
نوروز و چهارشنبه سوری را نه تنها اعراب و مغول ها نتوانستند بر بیاندازند بلکه این جشن های معنوی ایرانیان بوده است که دشمنان فرهنگی ایرانیان را از پای در آورده اند . پس بیایید با آیین های شاد ملت خود آشتی کنیم و بیش از این فرهنگ یک ملت را به تمسخر نگیریم که از این رهگذر جز ناله و نفرین عایدمان نمی شود . همه ملت ها و از جمله ملت ایران به جشن و شادی نیاز دارند و بی گمان این جشن ها و آیین های شاد است که ایران را تاکنون زنده نگه داشته است. این نوروز و مهرگان و شب چله و چهارشنبه سوری و سده است که ملت ایران را زنده نگه داشته است.
پس بر ما و شماست که پیوسته قلوه سنگ های درشت و خشن ماتم و اندوه و سوگواری را از کشت زار روح و روان ایرانیان بیرون آوریم و به دور بیاندازیم و بذر شادی و نهال سرزندگی و مهر را در آن بکاریم.
نوروز پشت در دل هایمان به انتظار نشسته است ، پنجره دل های خود را به روی بهار شادی ها بگشاییم . نوروز را به خانمان و میهن خود فرا بخوانیم
خصوصیاتی که شعله تحریک جنسی آقایون را خاموش می کند خانم ها آیا می دانید که چه چیزهایی شعله جنسی آقایون را خاموش می کند؟ خیلی چیزها البته ممکن است رفتار یا خصوصیتی که شعله جنسی یک مرد را خاموش می کند، برای مرد دیگر اینطور نباشد. بعد از انجام تحقیقات مختلف، ما به این نتایج رسیده ایم. در این مقاله لیستی 10 موردی از مهمترین چیزها و رفتارهایی که تحریک جنسی آقایون را متوقف می کند، گرد آورده ایم. خانم ها همیشه به یاد داشته باشید ممکن است همه این موارد شعله تحریک همسر شما را خاموش نکند اما در هر حال از جمله متداولترین مسائلی است که می تواند منجر به آن شود.
1. زن هایی که مثل پلیس های ترافیک عمل می کنند.
یعنی زنهایی که حین عمل جنسی از مردشان می خواهند کاری را انجام دهد. مثلاً می گویند، لباسم را آرام دربیار، حالا گردنبندمو دربیار، نه نه نه اینقدر تند، با دستت موهامو نوازش کن، و و و.... بله خیلی از خانم ها هستند که موقع سکس چنین رفتاری دارند. در تحقیقاتی که ما انجام دادیم مردها واقعاً از این رفتار متنفر بودند. البته ابراز احساستان درمورد سکس بااینکه مثل یک پلیس ترافیک دستور بدهید، خیلی فرق می کند.
2. زنهایی که در بستر، بی تحرک هستند (واکنش نمی دهند).
کاملاً واضح است که این کدام دسته از خانم ها می باشند. خیلی از زنها هستند که فقط در تختخواب دراز می کشند و بقیه کارها مسئولیتش با مرد است. قدیم عرف به این شکل بوده است اما امروز اصلاً برای هیچ مردی قابل قبول نیست. مردها دوست دارند خانمشان به آنها واکنش دهد. این مهمترین شکایتی بود که در این تحقیقات مردها از خانم هایشان داشتند.
3. زنهایی که به خودشان نمی رسند.
این مسئله بیشتر مربوط به خانم های متاهل است. خیلی از ما اینطور هستیم. بعد از ازدواج چندان به خودمان رسیدگی نمی کنیم. چند نفر از شما تا به حال این جمله به ذهنتان خطور کرده که "الان دیگر زنش هستم لازم نیست تحت تاثیرش بگذارم."؟ مطمئن باشید نظر مردها چیز دیگری است. در این تحقیقات، مردها از زنهایی که خودشان را ول کرده و دیگر رسیدگی های لازم را به خودشان نمی کنند، بدگویی می کردند. مثلاً اصلاح نکردن بدن، درست نکردن موها، پوشیدن لباسهای زیر پاره، بوی بد دهان، رسیدگی نکردن به ناخن ها و از این قبیل. پس کمی برای خودتان وقت بگذارید و همیشه خودتان را مرتب و سرحال نگه دارید.
4. زنهایی که مداوم از خودشان و بدنشان بدگویی می کنند.
باید یاد بگیرید که جسمتان را دوست داشته باشید. این شوهرتان را خیلی تحریک می کند. آنها از اینکه بخواهید مدام در مورد نواقص و اشکالاتتان غر بزنید خسته می شوند.
5. زنهایی که فقط به وضعیت مادی مرد توجه دارند.
میدانم که خیلی از شما ممکن است بگویید که این آخرین چیزی است که به ذهنتان خطور می کند. اما خیلی از زنها هم هستند که فقط به خاطر پول مرد با او همخوابه می شوند. مردها واقعاً از این رفتار متنفر هستند و مطمئناً حق هم دارند. این خیلی سنگدلانه است.
6. زنهایی که درمورد دوست پسرهای قبلیشان حرف می زنند.
این مسئله برای مردها بسیار ناراحت کننده است و آیا می توانید حق را به آنها ندهید؟ خواهشاً تاریخچه روابط خودتان را با مردهای دیگر برای خودتان نگه دارید. اگر شما هم جای او بودید، مطمئناً دوست نداشتید بایستید و او از دوست دخترهایش برایتان تعریف کند.
7. زنهایی که لباس زیر های زیبا نمی پوشند.
مردها اصلاً شبیه هم نیستند و سلیقه آنها در لباس زیر هم شبیه به هم نیست. همه چیز به سلیقه مرد شما بستگی دارد. پس با خود او در این باره صحبت کنید و ببینید او چه دوست دارد. طبق تحقیقات، لباس زیر نقش بسیار مهمی در تحریک مردها دارد.
8. زنهایی که خیلی در بستر حرف می زنند.
این مسئله کمی برای من عجیب بود چون اصلاً نمی توانم به ذهنم راه بدهم که ممکن است فکر کنید، صحبت کردن درمورد پرداخت قبض ها می تواند باعث تحریک همسرتان در تخت شود. اما خیلی افراد هستند که این رفتار را دارند و خیلی از مردها این را بعنوان یکی از مهمترین رفتارهایی که تحریک جنسی آنها را متوقف می کند، گزارش کرده اند.
9. زنهایی که تظاهر می کنند.
مطمئنم همه ما یکی دو بار هم که شده اینکار را انجام داده ایم. دربرخی از مراحل زندگی برای اینکه مردمان فکر نکند اشکالی دارد، نقش بازی کرده ایم. اما برای او بهتر است که به او حقیقت را بگویید و بگویید که فعلاً حال و حوصله سکس ندارید تا اینکه بخواهید برایش تظاهر کنید. خیلی اوقات زنها آنقدر فکر و خیال در سرشان است که نمی توانند روی آن موضوع تمرکز کنند و حوصله سکس ندارند و بنابر تحقیقات اکثر مردها می توانند این مشکل شما را بپذیرند. پس دفعه بعدی که حوصله سکس نداشتید، به جای نقش بازی کردن حقیقت را به همسرتان بگویید.
10. زنهایی که هیچوقت شروع کننده سکس نیستند.
این رفتار هم از جمله رفتارهایی است که قدیم کاملاً طبیعی بوده است. قدیم این مردها بودند که همیشه باید سکس را شروع می کردند و اولین حرکات را انجام می دادند اما در این دنیای جدید، همه چیز فرق کرده است. مردهای ما دوست دارند که هر از گاهی هم خانمشان شروع کننده باشد. اینکار برای خیلی از خانم ها سخت است چون از آن اول تصورشان این بوده که نباید خودشان را پایین بکشند و پیشقدم شوند. اما من این اطمینان را به شما می دهم که بااینکار نه تنها خودتان را کوچک نمی کنید، بلکه همسرتان را هم به ادامه رابطه بیشتر تحریک می کنید.
همانطور که قبلاً گفتیم مردها خیلی با هم تفاوت دارند. این شما هستید که باید روحیات آنها را شناخته و ببینید کدامیک از این خصوصیات شعله تحریک جنسی آنها را خاموش می کند. در این زمینه با خود او حرف بزنید و از جوابی که ممکن است به شما بدهد اصلاً ناراحت نشوید. فقط سعی کنید که خودتان را اصلاح کرده و برای بهبود رابطه تان بکوشید.
خصوصیاتی که شعله تحریک جنسی خانم ها را خاموش می کند
اگر می خواهید همسرتان را از سکس بیزار کنید، یا او را به آن علاقه مند کنید، باید همه اینکارها را انجام دهید.
اما اگر می خواهید یک زندگی جنسی کاملاً راضی کننده و خلاق داشته باشید، پس به هیچ عنوان نباید کارهای زیر را انجام دهید.
اول اینکه، اگر می خواهید واقعاً حال و هوای یک سکس عالی را از بین ببرید، باید آن را هر هفته، شب جمعه ها ساعت 10 انجام دهید. این می تواند خیلی خسته کننده باشد.
با ایجاد برنامه برای زندگی جنسی خودتان، همه لذت و تفریح آنها را از بین می برید و آن را هم به یکی دیگر از کارهای روزمره تبدیل می کنید. درعوض باید کاری بکنید که همسرتان را به شوق بیاورید.
یک نباید دیگر برای سکس این است که فقط زمانی به همسرتان دست بزنید که می خواهید سکس داشته باشید. اگر برای ابراز احساس به همسرتان به خودتان زحمت ندهید، همسرتان خیلی زود سکس با شما را کنار خواهد گذاشت. چون دیگر برای او آشکار خواهد شد که شما او را فقط به خاطر رابطه جنسی می خواهید نه چیز دیگر.
احساس چیزی است که باید همیشه و در همه اوقات بین شما رد و بدل شود نه فقط حین رابطه جنسی. همچنین اگر همیشه به یک طریق سکس کنید، همان کارهای همیشگی و پیشنوازی های همیشگی را داشته باشید، این هم برای همسرتان خسته کننده خواهد شد.
تنوع دادن به رفتارهایتان حین سکس و اضافه کردن عنصر هیجان به زندگی جنسیتان، آتش آن را همیشه شعله ور نگه می دارد. نباید به همسرتان بگویید که چون در یک رابطه متعهدانه هستید، از او انتظار دارید که با شما سکس داشته باشد. اینکار مسلماً تحریک او را متوقف می کند. چون رابطه جنسی نباید به شکل یک اجبار و وظیفه درآید.
رابطه جنسی تجربه ای است که باید با رضایت دو طرف انجام شود. اگر بخواهید همسرتان را مجبور به سکس کنید، وقتی که به هیچ وجه تمایلی به آن ندارد، مطمئن باشید که دیگر هیچ تمایلی به سکس با شما پیدا نخواهد کرد. اگر همسرتان خسته است یا حال و حوصله ندارد، به هیچ وجه نباید او را مجبور به اینکار کنید.
یک مسئله دیگر که میل جنسی همسرتان را به کلی کور می کند، این است که بدون هیچ مقدمه سازی و پیش نوازی یک راست به سراغ بخشی از سکس بروید که بیشتر از همه به آن علاقه دارید. صادقانه باید بگویم که اینکار یکی از مهمترین رفتارهایی است که همسرتان را از سکس با شما بیزار می کند.
بهداشت ضعیف
زنها از اینکه مردشان بوی بد بدهد بیزارند. قبل از اینکه حتی فکر رفتن در رختخواب با همسرتان به ذهنتان خطور کند، باید حتماً دوش بگیرید. علاوه بر این، کارهایی مثل اصلاح صورت، زدن عطر، تمیز کردن گوش ها، و مسواک زدن دندانها نیز نباید فراموش شود. بااینکه خیلی از زنها ممکن است از بوی بدن شما خوششان بیاید اما بیش از اندازه آن هم نفرت انگیز است. بوی بد دهان، به خصوص بوی سیر یا پیاز، یکی از مهمترین دلایل متوقف شدن تحریک خانم هاست.
سست نباشید
یک حقیقت ساده درمورد سکس این است که زنها دوست دارند با مردهایی سکس داشته باشند که واقعاً مثل مردها رفتار کنند. اگر در اتاق خواب مثل اواخواهرها برخورد کنید، مطمئن باشید که هیچ کششی به شما پیدا نخواهد کرد. از جمله این رفتارها این است که از او بپرسید، آیا لذت می برد یا نه یا اینکه از انجام کارهای جدید واهمه داشته باشید.
خشونت بیش از حد
خشونت بیش از حد هم از جمله خصوصیات بدی است که می تواند کشش خانمتان را تحت تاثیر قرار دهد. اگر او تصور کند که فقط به فکر لذت خودتان هستید مطمئن باشید که هیچ لذتی از سکس با شما نخواهد برد. بااینکه زنها از مردهایی خوششان می آید که با اعتماد به نفس عمل می کنند اما نباید هیچوقت در برخورد خود با آنها بیش از حد خشونت به خرج دهید. ملایم و در عین حال محکم باشید و قبل ازاینکه هر نوع رفتار خشونت آمیز را شروع کنید، اطمینان یابید که او به آن علاقه دارد. در غیر اینصورت شعله کشش او را به کلی خاموش خواهید کرد.
رفتارهای عجله ای
بدون مقدمه رفتن سر سکس یکی از عواملی است که کشش طرف شما به رابطه جنسی کاهش می دهد. اگر شما هم یکی از آن مردهایی هستید که فکر می کنید سکس اصلاً نیازی به مقدمه و پیش نوازی ندارد، و می توانید بدون آن سریعاً به سراغ قسمتی بروید که خودتان بیشتر می خواهید، مطمئن باشید که فقط همسرتان را ناراحت خواهید کرد. پس اگر او هم خیلی در رفتارش با شما خوب نبود، دیگر گلایه نکنید چون این عمل واقعاً برای او رنج آور است. زنها برای تحریک شدن نیاز به عشق دارند و برای آنها پیش نوازی و مقدمه به همان اندازه عمل اصلی اهمیت دارد.
بنابهنظر مورخان، سیزدهم اسفند روزی است که کورش بزرگ، بنیانگزار امپراتوریی ایران در جنگ با قوم مهاجم شرقی (سکاها)، کشتهشد. دربارهی مرگ او روایتهای متعددی آمدهاست، اما آنچه مشخص است اینکه چون کوروش بنابه عادت همیشگی در جنگها میان سربازان خویش بوده ( چرا که باورداشت نباید سرباز جان برکف نهد و بجنگد و افتخار پیروزی نصیب شاهی شود که دور از میدان جنگ آسوده ماندهاست)در میدان جنگ سنگی به سوی او پرتاب میشود که باعث مرگاش شد. و بدین سان عمر پادشاهی بهسرمیرسد که امپراتوریی ایران را بنا نهاد، حقوق بشر را معنا کرد و مرزهای ایران را از شرق تا غرب گستراند. پیکر او بنا به وصیتاش که پیش از آن در بابل کردهبود، به پاسارگاد منتقلشده و دفنگردید. بر آرامگاه او نوشتهشده بود که "ای رهگذر! من کوروش هستم. من امپراتوری ی جهان را به پارسیان دادم. من بر آسیا فرمانروایی کردم. بر این گور رشک مبر "
اقدامات کوروش برای اینکه به ایرانی بودن خود افتخار کنیم
کلمه شاهراه از راهی که کورش کبیر بین سارد پایتخت کارون و پاسارگاد احداث کرد گرفته شده است .
کورش کبیر در شوروی سابق شهری ساخت به نام کورپولیس که خجند امروزی نام دارد .
کورش پس از فتح بابل به معبد مردوک رفت و برای ابراز محبت به بابلی ها به خدای آنان احترام گذاشت و در همان معبد که بیش از 1000 متر بلندی داشت برای اثبات حسن نیت خود به آنان تاج گذاری کرد .
اولین هنرستان فنی و حرفه ای در ایران توسط کورش کبیر در شوش جهت تعلیم فن و هنر ساخته شد .
دیوار چین با بهره گیری از دیواری که کورش در شمال ایران در سال 544 قبل از میلاد برای جلوگیری از تهاجم اقوام شمالی ساخت ، ساخته شد
اولین سیستم استخدام دولتی به صورت لشگری و کشوری به مدت 40 سال خدمت و سپس بازنشستگی و گرفتن مستمری دائم را کورش کبیر در ایران پایه گذاری کرد .
کمبوجبه فرزند کورش بدلیل کشته شدن 12 ایرانی در مصر و اینکه فرعون مصر به جای عذر خواهی از ایرانیان به دشنام دادن و تمسخر پرداخته بود ، با 250 هزار سرباز ایرانی در روز 42 از آغاز بهار 525 قبل از میلاد به مصر حمله کرد و کل مصر را تصرف کرد و بدلیل آمدن قحطی در مصر مقداری بسیار زیادی غله وارد مصر کرد . اکنون در مصر یک نقاشی دیواری وجود دارد که کمبوجیه را در حال احترام به خدایان مصر نشان میدهد . او به هیچ وجه دین ایران را به آنان تحمیل نکرد و بی احترامی به آنان ننمود .
داریوش کبیر با شور و مشورت تمام بزرگان ایالتهای ایران که در پاسارگاد جمع شده بودند به پادشاهی برگزیده شد و در بهار 520 قبل از میلاد تاج شاهنشاهی ایران رابر سر تهاد و برای همین مناسبت 2 نوع سکه طرح دار با نام داریک ( طلا ) و سیکو ( نقره ) را در اختیار مردم قرار داد که بعدها رایج ترین پولهای جهان شد .
داریوش کبیر طرح تعلمیات عمومی و سوادآموزی را اجباری و به صورت کاملا رایگان بنیان گذاشت که به موجب آن همه مردم می بایست خواندن و نوشتن بدانند که به همین مناسبت خط آرامی یا فنیقی را جایگزین خط میخی کرد که بعدها خط پهلوی نام گرفت . ( داریوش به حق متعلق به زمان خود نبود و 2000 سال جلو تر از خود می اندیشید . )
داریوش در پایئز و زمستان 518 – 519 قبل از میلاد نقشه ساخت پرسپولیس را طراحی کرد و با الهام گرفتن از اهرام مصر نقشه آن را با کمک چندین تن از معماران مصری بروی کاغد آورد .
داریوش بعد از تصرف بابل 25 هزار یهودی برده را که در آن شهر بر زیر یوق بردگی شاه بابل بودند آزاد کرد ..
داریوش در سال دهم پادشاهی خود شاهراه بزرگ کورش را به اتمام رساند و جاده سراسری آسیا را احداث کرد که از خراسان به مغرب چین میرفت که بعدها جاده ابریشم نام گرفت .
اولین بار پرسپولیس به دستور داریوش کبیر به صورت ماکت ساخته شد تا از بزرگترین کاخ آسیا شبیه سازی شده باشد که فقط ماکت کاخ پرسپولیس 3 سال طول کشید و کل ساخت کاخ 65 سال به طول انجامید .
داریوش برای ساخت کاخ پرسپولیس که نمایشگاه هنر آسیا بوده 25 هزار کارگر به صورت 10 ساعت در تابستان و 8 ساعت در زمستان به کار گماشته بود و به هر استادکار هر 5 روز یکبار یک سکه طلا ( داریک ) می داده و به هر خانواده از کارگران به غیر از مزد آنها روزانه 250 گرم گوشت همراه با روغن – کره – عسل و پنیر میداده است و هر 10 روز یکبار استراحت داشتند
داریوش در هر سال برای ساخت کاخ به کارگران بیش از نیم میلیون طلا مزد می داده است که به گفته مورخان گران ترین کاخ دنیا محسوب میشده . این در حالی است که در همان زمان در مصر کارگران به بیگاری مشغول بوده اند بدون پرداخت مزد که با شلاق نیز همراه بوده است .
تقویم کنونی ( ماه 30 روز ) به دستور داریوش پایه گذاری شد و او هیاتی را برای اصلاح تقویم ایران به ریاست دانشمند بابلی “دنی تون” بسیج کرده بود . بر طبق تقویم جدید داریوش روز اول و پانزدهم ماه تعطیل بوده و در طول سال دارای 5 عید مذهبی و 31 روز تعطیلی رسمی که یکی از آنها نوروز و دیگری سوگ سیاوش بوده است .
داریوش پادگان و نظام وظیفه را در ایران پایه گزاری کرد و به مناسبت آن تمام جوانان چه فرزند شاه و چه فرزند وزیر باید به خدمت بروند و تعلیمات نظامی ببینند تا بتوانند از سرزمین پارس دفاع کنند .
داریوش برای اولین بار در ایران وزارت راه – وزارت آب – سازمان املاک –سازمان اطلاعات – سازمان پست و تلگراف ( چاپارخانه ) را بنیان نهاد .
اولین راه شوسه و زیر سازی شده در جهان توسط داریوش ساخته شد
داریوش برای جلوگیری از قحطی آب در هندوستان که جزوی از امپراطوری ایران بوده سدی عظیم بروی رود سند بنا نهاد .
فیثاغورث که بدلایل مذهبی از کشور خود گریخته بود و به ایران پناه آورده بود توسط داریوش کبیر دارای یک زندگی خوب همراه با مستمری دائم شد .
در طول سلطنت داریوش کبیر 242 حکمران بر علیه او شورش کرده بودند و او پادشاهی بوده که با 242 مورد شورش مقابله کرد و همه را بر جای خود نشاند و عدالت را در سرتاسر ایران بسط داد . او در سال آخر پادشاهی به اندازه 10 میلیون لیره انگلستان ذخیره مالی در خزانه دولتی بر جای گذاشت
اگر مسجل شود برخورد قاطعی خواهیم داشت |
گروه اجتماعی؛ دو زن که به ادعای پلیس، بدپوشش بودند، عصر روز شنبه مقابل چشم شهروندان تهرانی در ضلع شمال شرقی میدان ولیعصر به علت تمرد از سوار شدن به ماشین گشت ارشاد مورد ضرب و شتم قرار گرفتند. خبرنگار یکی از روزنامه ها که به طور اتفاقی در آن سوی میدان شاهد این برخورد بود به دلیل این کار غیرقانونی، بلافاصله موضوع را به همکاران خود در سایر روزنامه ها گزارش داد. به شهادت این خبرنگار که مایل نیست نامش افشا شود ماموران گشت ارشاد ابتدا به این دو زن تذکر دادند تا سوار خودروی ون پلیس شوند اما به دلیل ممانعت آنها، رو به خشونت آوردند. روز گذشته خبرنگار اعتماد با سرهنگ مهدی احمدی مدیر اطلاع رسانی ناجا تماس گرفت و از او خواست تا صحت و سقم این ماجرا را پیگیری کند. احمدی پاسخ داد تاکنون گزارشی در این زمینه به دستش نرسیده است، اما حتماً موضوع را بررسی می کند. همچنین گفت که قبلاً هم گزارش هایی از برخورد تند و خشونت آمیز پلیس با مردانی که لباس های نامناسب به تن داشتند به آنها رسیده است و اگر موردی برایشان مسجل شود حتماً برخورد می کنند. سردار رادان فرمانده نیروی انتظامی تهران بزرگ نیز در همین زمینه به ایلنا گفت؛ ضرب و شتم دو خانم در چهارراه ولیعصر تهران توسط ماموران مرد پلیس را به طور حتم پیگیری خواهیم کرد. احمدرضا رادان افزود؛ این موضوع برای ما مسجل نشده و نیازمند بررسی بیشتر و دقیق تر است.او با اشاره به اینکه پلیس در چنین مواردی همواره برخورد قاطعی با ماموران متخلف داشته، افزود؛ هم از نظر شرعی و هم از لحاظ قانونی، ماموران مرد ما حق ندارند با زنان بدپوشش برخورد فیزیکی داشته باشند و اگر موضوع برای ما مسجل شود با این ماموران برخورد قاطعی خواهیم داشت.خبرنگاری که شاهد این ماجرا بوده است شماره ماشین گشت ارشاد را برداشته و مایل است برای پیگیری موضوع آن را در اختیار پلیس قرار دهد. |
امشب رفته بودم کنسرت همایون شجریان. همه چیز مطابق معمول در حال انجام بود و البته جمعیت زیادی هم آمده بود که من فکرش را نمی کردم چنین جمعیتی برای همایون بیایند. اعلام کردند که بروید داخل سالن ها تا برنامه را اجرا کنیم. رفتیم. همین که جاگیر شدیم و صدای دست و سوت بلند شد که یعنی همایون و گروه دستان دارند می آیند روی صحنه ، ناگهان برق رفت. ظلمات شد آن سالن وزارت کشور که چشم چشم را نمی دید. موبایل ها بکار افتاد تا بلکه دقیقه ای بعد از طریق ژنراتور همه چیز عادی شود. اما نشد. یک ربع گذشت. هیچ اتفاقی نیفتاد و از گروه دستان و همایون خان نیز حتی یک نفر هم نیامد که توضیحی بدهد که این خلق الله چه کنند. بروند. بمانند. بروند هواخوری . نروند هواخوری.
صدای سوت ها بلند شد و بعد صدای دست های اعتراضی. اما باز نه برق آمد و نه مدیر برنامه. مدت زمان که طولانی تر شد صدای سوت ها تبدیل به هو شد. جسته و گریخته. این طرف و آن طرف سالن. و هوای دم کرده و گرفته سالن دیگر جای ماندن نداشت. جالب این جا بود که سالن انتظار برق اضطراری داشت و روشن بود اما سالن اجرا ابدا. همچنان همه در ظلمات بودند و البته دست های اعتراضی.
یک ساعت گذشت. خبری نشد. خلاصه با هزار زور توانستند چند تا لام÷ کم مصرف در سالن اجرا روشن کنند و بعد میکروفن و بلند گوها را راه بیندازند. جمعیتی که بیرون رفته بود برگشت. صدای میکروفن آمد : "چک چک " وناگهان جیغ جمعیت بلند شد.
محمد رضا شجریان استاد مسلم آواز ایرانی آمد روی صحنه و از تک تک جمعیت عذرخواهی کرد و گفت : دست های شما را می بوسم که تحمل کردید. اما باور نمی کنم که این اتفاق به سادگی افتاده باشد. مگر می شود برق اینجا برود در حالی که وزارت کشور همین پشت است و آنها می دانند چنین برنامه امشب می خواهد اجرا شود. از دشمنان برند شکایت به دوستان/چون دوست دشمن است شکایت کجا برم؟ برخی نمی خواهند موسیقی داشته باشیم اما بدانند تا زمانی که زبان فارسی هست موسیقی فارسی هم هست.....
صدای شجریان در هیاهوی مردم گم شد و شکوه می کرد که با این کاری که کردند اعصاب بچه ها ( گروه دستان ) را بهم ریختند و ....
نهایت نیز مجددا عذرخواهی کرد و با تشویق پی در پی مردم سکو را ترک کرد تا همایون بیاید و برنامه ای را که عقب افتاده بود اجرا کند.
اما ماجرا تمام نشد. نیم ساعت یا کمی بیشتر از برنامه گذشته بود که وسط آواز همایون ناگهان همین برق اضطراری نیز قطع شد و سالن یک پارچه سیاه شد. مردم همایون را تشویق کردند و بلافاصله برق آمد و همایون آواز را گام های بلندتری از پی گرفت.
چه صدایی و چه آوازی و چه شبی . خصوصا تصنیف وطن که سراسر سیاسی بود و از مردی سخن می گفت با شانه های تکیده و زخمی که با سختی ها و رنج ها را تحمل می کند اما وطنش را ترک نمی کندو آن را عاشقانه دوست می دارد.
پس از تصمیم شورای مرکزی حزب اعتماد ملی مبنی بر معرفی کروبی به عنوان کاندیدای نهایی این حزب به نظر می رسد اولین انشعاب میان اصلاح طلبان در معرفی کاندیدا شکل گرفته است، چرا که محسن آرمین خاتمی را به عنوان کاندیدای نهایی این تشکل سیاسی برای حضور در انتخابات ریاست جمهوری دهم معرفی کرد. | |
به گزارش خبرنگار مهر به نقل از پایگاه اطلاع رسانی سازمان مجاهدین، محسن آرمین طی سخنانی به عنوان نماینده شورای سیاسی- عقیدتی این تشکل به تشریح و تبیین دیدگاهها ها ومواضع سازمان درانتخابات آینده ریاست جمهوری پرداخت وگفت : این سازمان بر کاندیداتوری سیدمحمد خاتمی در دهمین انتخابات ریاست جمهوری تاکید دارد . اصلاح طلبان به دنبال گزینه هایی غیر از خاتمی آرمین با بیان اینکه "در یک سال آینده، انتخابات مهمترین بحث است و موضع راهبردی سازمان در قبال این مسئله از اهمیت بالایی برخوردار است" گفت: «کاندیدای سازمان سید محمد خاتمی است وگرچه در صورت اعلام آمادگی خاتمی برای نامزدی، به احتمال قریب به یقین، در مورد ایشان در بین اصلاح طلبان و حتی گروه های مستقل اجماع حاصل خواهد شد اما واقعیت این است که درحال حاضر برخی از اصلاح طلبان به علل و انگیزه های متفاوت، که ترجیحاً به آن وارد نمی شویم، به دنبال گزینه های دیگری هستند». عضو شورای مرکزی سازمان با اشاره به وجود سه طیف و گرایش در بین مخالفان کاندیداتوری خاتمی در انتخابات، تصریح کرد: «یک گرایش در بین اصلاح طلبان است که شامل دوستانی است که تحت هر شرایطی می خواهند در انتخابات شرکت کنند، اما درعین حال به دلایل وانگیزه های مختلف می خواهند کاندیدایی غیر ازخاتمی داشته باشند و اینها مخالفت خودشان را دربرخی از مجلات ونشریات به صورت ویژه نامه های کامل درج کرده اند». وی ادامه داد: بخش دیگر، تحریمی های داخل و خارج از کشور هستند که مسئله آنها آقای خاتمی نیست، اصل انتخابات است؛ اما می دانند که اگر آقای خاتمی در انتخابات شرکت کند میزان آرای شرکت کنندگان در انتخابات افزایش پیدا می کند و این بر خلاف هدفی است که آنها تعقیب می کنند چرا که آنها به دنبال کاهش هرچه بیشتر مشارکت در انتخابات و اعلام عدم مشروعیت هستند. آرمین طیف سوم مخالفان حضور خاتمی را "جریان حاکم" معرفی کرد و گفت: «آنها حضور خاتمی را برای خودشان خطرناک می دانند و توجه دارید که در بین کاندیداهای محتملی که انتخابات ریاست جمهوری آینده خواهد داشت، تنها آقای خاتمی است که تا این اندازه احتمال حضورش بحث انگیز و واکنش های فراوانی را موجب شده است. این عضو شورای مرکزی سازمان مجاهدین همچنین به آن طیف از اصلاح طلبانی که مخالف کاندیداتوری خاتمی هستند اشاره کرد و ادامه داد: « آنها هم تمام تلاششان بر این است که آقای خاتمی به صحنه نیاید، اینکه یک ویژه نامه کامل یک نشریه مهم به این قضیه اختصاص پیدا می کند را باید در چارچوب تلاشها برای نیامدن آقای خاتمی ارزیابی کرد، چون اصلاح طلبانی هم که مخالف حضور آقای خاتمی هستند چنانکه ذکر شد، می دانند اگر آقای خاتمی بیاید ناگریز هستند از وی حمایت کنند». وی تصریح کرد: دوستان اصلاح طلب ما که کاندیدایی غیرازخاتمی دارند، می دانند که اگرخاتمی بیاید همه حتماً از ایشان حمایت خواهند کرد و به همین دلیل تلاش می کنند که آقای خاتمی نیاید تا کاندیداهای آنها امکان حضور داشته باشد». نتیجه طرح کنگره اصلاحات نیامدن خاتمی است سخنگوی سازمان در ادامه به "طرح کنگره اصلاحات" اشاره کرد و افزود: این طرح که اصلاح طلبان از سراسر کشور جمع شوند و کاندیداهای مختلف بیایند و خودشان را عرضه بکنند و یک بحث جامعی بین اصلاح طلبان صورت بگیرد تا نهایتا یک نفر را انتخاب کنند، زمانی می تواند مطلوب باشد که افرادی را داشته باشیم که همگی داوطلب ریاست جمهوری هستند و خودشان را هم معرفی کرده اند و بعد اصلاح طلبان بیایند دور هم بنشینند تا یک نفر را انتخاب کنند». آرمین تأکید کرد: به نظر ما این طرح البته ظاهری دموکراتیک دارد اما نتیجه عملی آن نیامدن خاتمی است. این طرح برای زمانی مفید است که قرار باشد میان کاندیداهای معین که آمادگی خود را برای حضور در صحنه انتخابات اعلام کرده اند، بررسی صورت گیرد، در حالی که آقای خاتمی برخلاف دیگر کاندیداهایی محتملی که آمادگی خود را رسمی و غیر رسمی اعلام کرده اند، تا کنون حاضر به اعلام کاندیداتوری خود نشده و در واقع، شخصاً تمایلی به این کار ندارد و تنها در صورتی که همه بر آمدن وی اجماع کنند، حاضر است در این مورد فکر کند. نظر سنجی از جامعه راهی مناسب برای انتخاب کاندیدای اصلاح طلبان آرمین درادامه تاکید کرد : کنگره اصلاحات زمانی صلاحیت تعیین کاندیدا به نمایندگی از طرف بدنه اجتماعی اصلاح طلب را دارد که از طرف این بدنه انتخاب شده باشد. در غیر این صورت، تصمیم این کنگره، تصمیم بخشی از نخبگان خواهد بود نه تصمیم بدنه اجتماعی اصلاحات. از این رو اگر واقعاً هدف ما التزام به دموکراسی و نظر جامعه است، می توان با نظرسنجی در بخش های مختلف کشور، دریافت که رأی مردم با کدام کاندیدا خواهد بود و اصلاح طلبان روی همان فرد اجماع کنند. مشارکت و مجاهدین برای آمدن خاتمی باید بیشتر تلاش کنند عضو شورای مرکزی سازمان در تبیین دومین نکته راهبردی مدنظر شورای سیاسی- عقیدتی سازمان در قبال انتخابات ریاست جمهوری اظهار داشت: درمقابل گروههایی که از هم اکنون برای منتفی کردن حضور خاتمی تلاش خود را آغاز کرده اند، دوستان و احزابی که به دنبال کاندیداتوری آقای خاتمی هستند و از جمله مشارکت و سازمان ، باید فعالیت خود را آغاز کنند، یعنی در حال حاضر نوعی رقابت و تقابل در این زمینه میان طرفین وجود دارد. تاکید بر فضاسازی اجتماعی برای حضور خاتمی آرمین با تاکید بر اینکه ولو اینکه آقای خاتمی شخصاً قانع شود که خوب است وارد انتخابات بشود، اما اگر این بستر فراهم نباشد معلوم نیست که این تصمیم نهایی را بگیرد، گفت: گروههای حامی خاتمی باید به شکلی عمل کنند تا در نهایت خاتمی راضی به حضور در انتخابات شود؛ چرا که مسئله محدود به قانع کردن شخص آقای خاتمی نیست، بلکه مسئله ایجاد یک بستر و فضای آماده سیاسی اجتماعی و تبلیغاتی در سطح جامعه است. » سخنگوی سازمان مجاهدین در پایان خاطر نشان کرد: بنابراین دوستان ما در شهرستانها و شاخه های استانی درست مثل مرکز نشین ها در این جهت مسئول هستند، کار زیادی در پیش دارند و باید بستر اجتماعی و سیاسی را فراهم کنند، قانع کردن شخص آقای خاتمی هم با خود دوستانی که به ایشان نزدیک تر هستند. ضمن اینکه همین فضاسازی و بستر سازی هم در قانع کردن ایشان تأثیر دارد. |
1-افراد 30 برابر بیشتر در حضور جمع می خندند تا در تنهایی و بطور انفرادی.
2-خنده قابل سرایت است.
3-صدای خنده متشکل از آواهایی است که در هر 210 میلی ثانیه تکرار میشوند.
4-انسان ها بسته به اینکه در حضور چه فرد و یا افرادی هستند بطور متفاوتی میخندند.
5-مردها هنگامی که در کنار یکدیگر میباشند، با خندیدن دوستی و رفاقت خود را ابراز کرده و روحیه رقابت جویانه میان خود را تعدیل میبخشند.
6-حداکثر فرکانس صوتی که مردها قادرند با خنده تولید کنند 1200 هرتز است، اما زنان قادرند فرکانسی تا 2000 هرتز تولید کنند.
7-خنده همواره پس از مکث در پایان جملات و عبارات خنده دار روی میدهد.
8-کودکان 300 بار در روز و بزرگسالان بطور متوسط 17 بار در روز می خندند.
9- 80 درصد خنده ها در پاسخ به جوک و لطیفه نمیباشد. اغلب خنده ها در هنگام خداحافظی و یا خوشامد گویی و سلام کردن روی میدهند.
10-زنان 126 درصد بیشتر از مردان میخندند.
11-صدای خنده زنان آهنگین تر از صدای خنده مردان است.
12-شمپانزه ها و موشهای صحرایی نیز میتوانند بخندند (اما نه مثل انسان ها).
چه زمانی متوجه حضور کسی در قلب خود میشوید؟ عشق در کیمیای ذهنتان باعث چه رویدادی میگردد؟ و آیا عاشق شدن صرفاً طریقه ای طبیعی برای حفظ بقای نوع بشر است؟
ما نام عشق را بر آن می نهیم. عشق به مانند روشنای آفتاب حس میگردد. اما روح بخش ترین احساسات انسانها شاید همین راه حل زیبای طبیعت برای بقای نسل آدمیان و تولید مثل آنها باشد.
مغر توسط مجموعه ای از مواد شیمیایی اثر بخش، ما را در دام عشق گرفتار می آورد. تـصور بر این است که در حال گزینش شریکی برای خود هستیم، در حالی که ممکن است طعمه ای دلباخته برای دام دوست داشتنی طبیعت بیش نباشیم.
آنگونه که شما تصور میکنید نیست...
روان پژوهان نشان داده اند در حدود 90 ثانیه تا 4 دقیقه زمان لازم است تا شما درباره عشق کسی تصمیم گیری نمایید.
تحقیقات گویای این مطلب میباشند:
U از طریق زبان جسمانی علاقه پدید می آید
8 از طریق لحن صدا و سرعت سخن گفتن
فقط %8 از طریق گفتگو عاشق میشوند
3 مرحله عشق
روانشناسان برای عشق سه مرحله پیشنهاد نموده اند: شهوت، مجذوبیت و تعلق. هر کدام از این مراحل بدلیل وجود هورمونها و مواد شیمیایی خاصی ایجاد میشوند.
مرحله 1: شهوت
این اولین مرحله عشق بوده و در هر دو جنس زن و مرد بدلیل وجود هورمونهای جنسی استروژن و تستسترون پدید می آید.
مرحله 2: مجذوبیت
زمانی شگفت انگیز، هنگامیکه به عشقی حقیقی مبتلا شده اید و بسختی میتوانید به دیگران فکر کنید. دانشمندان بر این باورند که سه انتقال دهنده عصبی اصلی در این مرحله دخیل میباشند: آدرنالین، دوپامین و سروتونین
آدرنالین
مراحل ابتدایی علاقمندی به یک فرد باعث فعال شدن واکنشهای استرس زا و افزایش سطح آدرنالین و کرتیزول در خون می گردد. این فرآیند تاثیر فریبنده ای در فرد ایجاد میکند: وقتی او را برای اولین بار می بینید بدنتان عرق می کند، قلبتان سریعتر میتپد و دهانتان خشک میگردد.
دوپامین
یک زوج تازه ازدواج کرده تحت معاینه مغزی قرار گرفتند و مشخص گردید که میزان سطح دوپامین که نوعی انتقال دهنده عصبی بشمار میرود در آنها بالا است. این هورمون از طریق رهاسازی حس شدیدی از لذت، باعث تحریک میل و رغبت در شخص میگردد. این دقیقاً همان تاثیری است که بعد از مصرف کوکائین در مغز بوجود می آید!
نتایج آزمایشات دال بر وجود مقدار قابل توجهی از دوپامین در اغلب زوجین میباشد: افزایش انرژی، کاهش نیاز به خواب و غذا، حواس متمرکز و لذتی مطبوع در کوچکترین جزئیات رابطه.
سروتونین
و در انتها سروتونین، یکی از مهمترین هورمونها، که باعث میگردد بسیار زیاد به معشوقتان فکر کنید.
آیا عشق شیوه تفکرتان را تغییر می دهد؟
در یک بررسی علمی مشخص شد که در مراحل اولیه ایجاد عشق ( مرحله مجذوبیت ) نحوه فکر کردن دچار دگرگونی شگرفی می شود. از بیست زوج جوان که ابراز علاقه بسیار شدیدی نسبت به هم می نمودند، دعوت بعمل آمد تا مشخص گردد که آیا مکانیزم تفکر دائمی به معشوق در مغز با مکانیزمی که باعث بروز اختلال وسواس فکری-عملی میشود ارتباطی دارد یا خیر.
با تحلیل نمونه های خونی گرفته شده معلوم گردید که میزان هورمون سروتونین در زوجهای جوان با سطوح پایین این هورمون در بیماران وسواس فکری-عملی برابری میکند.
عشق نیاز به ناپیدایی دارد
افرادی که بتازگی عاشق هم شده اند صورتی خیالی، شاعرانه و ایده آل به شریک زندگیشان می بخشند، محاسنشان را بزرگ نمایی نموده و عیوبشان را می پوشانند.
همچنین زوجهای جوان، خودِ رابطه را نیز متعالی جلوه می دهند و تصور میکنند که رابطه شان از هر زوج دیگری صمیمی تر و زیباتر است. روانشناسان معتقدند که ما به چنین نگرش خالصانه ای نیازمندیم. این نگرش باعث میگردد، تا زمان وارد شدن به مرحله بعدی عشق، یعنی تعلق، در کنار یکدیگر باقی بمانیم.
مرحله 3: تعلق
تعلق ضمانتی است که زوجین را متعهد میکند برای بچه دار شدن و پرورش آنها به اندازه کافی در کنار هم زندگی کنند. دانشمندان تصور میکنند که دو هورمون اصلی در رابطه با ایجاد حس تعلق دخیل هستند: اکسیتوسن و واسوپرسین.
اکسیتوسین - هورمون نوازش
اکسیتوسین هورمونی قدرتمند است که توسط زنان و مردان در حیم ارگاسم ترشح میشود. این هورمون احتمالاً حس تعلق را عمیق تر نموده و باعث میگردد زوجین بعد از اتمام رابطه جنسی بیش از پیش نسبت به هم احساس نزدیکی کنند. مطابق با این نظریه، هر قدر زوجین بیشتر رابطه جنسی برقرار کنند، پیوستگی و صمیمیت بین آنها نیز بیشتر خواهد شد. اکسیتوسین هنگام زایمان نیز ترشح شده و به ایجاد پیوند عاطفی قوی بین مادر و کودک، کمک شایانی می نماید. یکی دیگر از وظایف این هورمون خروج اتوماتیک شیر از سینه مادر در هنگام گرسنگی کودک است.
یک استاد روانشناسی نشان داد که اگر ترشح طبیعی هورمون اکسیتوسین در گوسفندان و موشها متوقف شود، آنها تازه متولدین خود را پس خواهند زد.
بطور عکس، تزریق اکستوسین به موشهای ماده ای که هیچگاه رابطه جنسی نداشتند، باعث دوستی کردن آنها با نوزادان موشهای دیگر گردید. موشهای ماده این نوزادان را گونه ای مراقبت میکردند که گویی متعلق به خودشان است.
واسوپرسین
واسوپرسین یکی دیگر از هورمونهای مهم در مرحله تعهد بلند مدت است و بعد از رابطه جنسی ترشح میگردد.
واسوپرسین (هورمون ضد ادرار) به همراه کلیه ها جهت کنترل تشنگی کار میکند. نقش بالقوه این هورمون در روابط بلند مدت زمانی که محققان مشغول مشاهده رفتارهای موشهای صحرایی بودند مشخص گردید.
موش های صحرایی در روابط جنسی که لزوماً برای تولید مثل نبود، بیشتر شرکت میکردند. آنها همچنین - همانند انسانها - رابطه زوجیت مستحکم تر و پایدارتری را بنا مینمودند.
زمانیکه به این موشها داروی متوقف کننده اثر واسوپرسین خورانده می شد، بدلیل از بین رفتن صمیمیت و عدم مراقبت احساسی از جفت، ارتباط آنها با جفتشان بسرعت قطع میگشت.
و در نهایت... چگونه عاشق شویم
شخصی کاملاً غریبه را بیابید.
به مدت نیم ساعت اطلاعاتی صمیمی درباره زندگیتان در اختیار یکدیگر قرار دهید.
سپس به مدت چهار دقیقه بدون اینکه حرفی بزنید عمیقاً به چشم های هم خیره شوید.
یک روانشناس مشهور که در حال مطالعه دلایل عاشق شدن انسانها میباشد، از چندین زن و مرد درخواست کرد تا سه مرحله بالا را انجام دهند و متوجه گردید که بسیاری از زوج ها بعد از یک آزمون 34 دقیقه ای عمیقاً احساس مجذوبیت می نمودند. دو زوج مورد مطالعه وی بعدها با یکدیگر ازدواج کردند.
علی دایی در برنامه این هفته 90 با لحنی بسیار تند، شاید برای اولینبار در یک برنامه تلویزیونی، به نقد عملکرد عادل فردوسی پور پرداخت و گفت: «آقای فردوسیپور شما جزو کسانی بودید که میخواستید تیم ملی حذف شود»! در برابر عادل فردوسی پور، تهیه کننده و مجری برنامه نود، در مقام دفاع از خود این مطلب را رد کرد و گفت: «اینکه تیم ملی از باشگاهها بخواهد که بازیکنانشان را در ابتدای لیگ برای مدتی طولانی در اختیار تیم ملی قرار دهد زورگوییست».
این مشاجرات لفظی از آنجایی شروع شد که پرویز مظلومی، مهمان این هفته 90، و امیر قلعهنوعی به نقد این درخواست غیر موجه پرداخته و در اعلام نظر خود متفقالقول بر این مورد اعتراض داشتند. نه تنها مظلومی و قلعه نوعی که مدیران و مربیان برخی باشگاهها در تماس با 90 اعلام کردند که با این نظر دایی کاملا مخالفند و بازیکنان خود را نمیتوانند در اختیار تیم ملی قرار دهند. سپس در تماس دایی با این برنامه وی با لحنی تند و با بکاربردن پیاپی واژه «آقای محترم!» خطاب به عادل فردوسیپور، که موجب خنده بیننده میشد، گفت: «من به این بازیکنان نیاز دارم و این حق تیم ملی است». وی در ادامه گفت این نوعی وطن پرستیست و باید باشگاهها بازیکنان را در اختیار تیم ملی قرار بدهند. دایی با عصبانیت به نقد قلعهنوعی پرداخت و خطاب به فردوسی پور گفت: «تو در فوتبال ما هرج و مرج ایجاد می کنی»! فردوسیپور هم با توجه به اظهارات دایی گفت: «من به این نتیجه اخلاقی میرسم که ما حرف یکدیگر را نمیفهمیم». در برابر دایی نیز با عصبانیت گفت: «این شما هستید که حرف من را نمیفهمی» که فردوسیپور نیز با زیرکی تمام حرف وی را پذیرفت.
مجری برنامه 90 در ادامه گفت که: «ما نباید خودمان را با عربستان و کشورهای اطراف مقایسه کنیم». وی در پاسخ دایی که گفته بود: «شما چرا خودتان را با اروپا مقایسه میکنید» گفت: «الگوی من اروپاست و در کار خود میخواهم مثل آنها باشم تا پیشرفت کنم».
دایی در ادامه با توجه به عصبانیت زیادش، که موجب فراموشی و لکنت در گفتارش شده بود به طوریکه نمی توانست جملات را به خوبی سرهم کند، گفت: « آقای فردوسیپور شما حق ندارین تو چیز من دخالت کنین!». که موجب خنده زیر لب فردوسیپور شد. لازم به ذکر است دایی پس از قبول تیم ملی با توجه به خاطرات نه چندان به یاد ماندنی تیم ملی در جامجهانی گذشته از عادل فردوسیپور به دلیل گفتن جمله «خداحافظ تیم ملی، خدا حافظ علی دایی» همچنان کینه به دل دارد.
می گویم: با توجه به اینکه این متن را زنده مینویسم از ارائه کلیه بحث ها عاجزم و یقینا نه ادبیات کاملی دارد و نه ویرایش درست! از سویی به جهت کیفی و کمی هم بسیار سخیف هست اما صرفا از جهت جالب بودن و مخاطب زیاد داشتن و حس فضولی عجیبم آوردمش. با عرض پوذش
علی اکبر ناطقی ثابت.
تحقیقات بسیاری برای کشف فواید مختلف گوش دادن و نواختن موسیقی انجام گرفته است. مشاهده ی شواهد بسیاری که همه نشاندهنده ی تاثیرات مثبت موسیقی بوده اند، از خاصیت تسکین بخش آن بر اوضاع روانی انسانها گرفته تا تسریع رشد جنین در شکم مادر، باعث شده انسانها پی به قدرت شگرف موسیقی ببرند.
فواید احساسی
یک آهنگ به جا و مناسب قادر است فرد را از درگیری های زندگی رها کرده و حال و هوای خوبی به او بدهد. همه ی ما گاهی از نظر عصبی به هم می ریزیم، و بیشتر مردم برای بیرون آمدن از این حالت به موسیقی پناه می برند. مهمترین دلیل آن این است که موسیقی نسبت به سایر ابزار و وسایل، توانایی و قدرت بیشتری برای بیان احساسات ما دارد. به علاوه، ما در موقعیت های مختلف نوع متفاوتی از موسیقی را انتخاب می کنیم که با حال و هوای ما سازگار باشد.
برای افزایش رابطه ی احساسات خود با موسیقی سعی کنید بین آهنگ های مختلف و روحیه های مختلف رابطه برقرار کنید. با اینکار، وقتی حال و هوای خاصی داشتید، دقیقاً می دانید که کدام آهنگ یا کدام نوار موسیقی با روحیه ی شما سازگار است.
موسیقی و ورزش
تا به حال دقت کرده اید که چطور آهنگ های بخصوص کارایی شما را هنگام ورزش کردن در باشگاه بالاتر می برند؟ همین امروز قبل از رفتن به باشگاه دستگاه MP3 خود را با آهنگ هایی از AC/DC و Nana Mouskouri پر کنید و ببینید که چقدر با اشتیاق تر و چابک تر ورزش خواهید کرد. تحقیقات نشان داده است که آهنگ های پرجنب و جوش و مهیج، تنش و کشش عضلات را افزایش می دهند در حالیکه آهنگ های آرام و ملایم این تنش و فشار را کاهش می دهند.
محققین همچنین دریافته اند که موسیقی می تواند مهارت های حرکتی را تقویت کند. بنا بر تحقیقی که بر تعدادی دانش آموز دوران دبستان انجام گرفته است، گفته میشود که کودکانی که حین گوش دادن به موسیقی مهارت های حرکتی اولیه مثل پرتاب کردن، پریدن، و گرفتن را یاد می گیرند بسیار بهتر از آندسته کودکانی آموزش می گیرند که بدون گوش دادن به موسیقی این فعالیت ها را یاد می گیرند.
مُسَکِن درد
موسیقی توانایی تسکین درد را نیز دارد. طبق تحقیقات انجام شده موسیقی میتواند تا ! دردهای شدید و مزمن را کاهش دهد. این تحقیق بر روی 60 بیمار که به دو گروه با موسیقی و بدون موسیقی اقسیم شده اند، انجام گرفته است.
نتایج به دست آمده از این تحقیق نشان داده است که افرادی که هر روز از هفته به مدت یک ساعت به موسیقی گوش داده اند، نسبت به آنها که به موسیقی گوش نداده اند، علائم بهبودی بخش روانی و جسمی بیشتری از خود نشان داده اند.
همانطور که قبلاً هم گفته شد، موسیقی قادر است حال و هوای شما را عوض کند و روحیه ی شما را بهتر کند. به همین خاطر قادر است که زمان بهبودی بیماران را تسریع کند، همانطور که بیماران مثبت اندیش بسیار سریعتر از بیماران منفی گرا معالجه و درمان می شوند. البته موسیقی را نباید به عنوان اصلی ترین وسیله ی درمانی برای درد در نظر گرفت، بلکه باید همراه با راه اصلی درمان به گوش بیمار برسد تا به بهبودی او کمک کرده و آن را تسریع بخشد.
بالا بردن نمره های دانش آموزان
طبق تحقیقات انجام شده موسیقی به هیچ عنوان باعث منحرف کردن حواس نمیشود. در واقع برای فکر کردن بسیار هم مفید است. محققان دریافته اند که گوش دادن به موسیقی ظرفیت یادگیری دانش آموزان را بالا می برد و باعث می شود نمره های بهتری بگیرند.
البته هنوز سبک و استیل مناسب برای چنین موقعیت هایی به درستی کشف نشده است، و کسی نمی داند که سبک های مختلف در این مسئله تاثیرگذار است یا خیر. تنها چیزی که می دانیم این است که گوش دادن و خلق موسیقی باعث تقویت یادگیری زبان، مهارت های ریاضی و مهارت های اجتماعی می شود.
رابطه ی پیشرفته با مغز
برخی تحقیقات نشان داده است که افرادی که موسیقی می نوازند، رابطه ی پیشرفته تری بین سمت راست و چپ مغزشان وجود دارد.
متخصیت ادعا می کنند که موسیقی برای انتقال سیگنال ها در سر انسان مثل ورزش عمل می کند. این سیگنال ها برای فعال سازی سایر وظایف مغز مورد استفاده قرار می گیرند.
در تحقیق انجام شده نشان داده شد که گوش دادن به موسیقی کلاسیک، به ویژه به سوناتا پیانو موتزارت، باعث شده که افراد بتوانند تست IQ را با موفقیت بهتری انجام دهند.
زبان جهانی
یک گروه گمنام موسیقی در استرالیا به نام The Cat Empire گفته است که: "موسیقی زبان همه ی ماست..." همین مسئله باعث می شود که وقتی یک امریکایی و آرژانتینی که خیلی خوب زبان هم را نمی فهمند با هم گفتگو می کنند، بحثشان فقط درمورد لِد زِپلین، متالیکا، اریک کلَپتون، رولنگ استون، و پِرل جَم باشد.
حقیقت این است که موسیقی در بسیاری از جنبه های حیات انسان تاثیر مثبت دارد. دنیای موسیقی بی انتهاست و تاثیر آن بر انسان نیز به همین میزان چند برابر میشود. همین چندگانگی هارمونی، نظم و فرکانس است که انجام تحقیق در این زمینه را برای محققان مشکل کرده است.
قطعه ی آخر !
چه واقعیت باشد چه تصور، قدرت بیکران موسیقی غیر قابل انکار است. از تقویت قدرت یادگیری گرفته تا برطرف کننده ی دردها، به نظر می رسد که موسیقی تاثیری مثبت بر کلیه ی جنبه های زندگی انسانی دارد که قادر به شنیدن هارمونی است.