۳۹۰ اشک

پسرکی از مادرش پرسید : مادر چرا گریه می کنی؟
مادر فرزندش را در آغوش گرفت و گفت : نمی دانم عزیزم ، نمی دانم !!!
پسرک نزد پدرش رفت و گفت : بابا ، چرا مامان همیشه گریه می کند؟ او چه می خواهد؟
پدرش تنها دلیلی که به ذهنش می رسید ، این بود : همه ی زنها گریه می کنند ، بی هیچ دلیلی!!!
پسرک متعجب شد ولی هنوز از اینکه زنها خیلی راحت به گریه می افتند، متعجب بود.
یکبار در خواب دید که دارد با خدا صحبت می کند ، از خدا پرسید: خدایا چرا زنها این همه گریه می کنند؟
خدا جواب داد : من زن را به شکل ویژه ای آفریده ام . به شانه های او قدرتی داده ام تا بتواند سنگینی زمین را تحمل کند ، به بدنش قدرتی داده ام تا بتواند درد زایمان را تحمل کند ، به دستانش قدرتی داده ام که حتی اگر تمام کسانش دست از کار بکشند ، او به کار ادامه دهد .
به او احساسی داده ام تا با تمام وجود به فرزندانش عشق بورزد ، حتی اگر او را هزاران بار اذیت کنند، به او قلبی داده ام تا همسرش را دوست بدارد ، از خطاهای او بگذرد و همواره در کنار او باشد و به او اشکی داده ام تا هرهنگام که خواست ، فرو بریزد . این اشک را منحصرا برای او خلق کرده ام تا هرگاه نیاز داشت ، بتواند از آن استفاده کند.
زیبایی یک زن در لباسش ، مو ها ، یا اندامش نیست . زیبایی زن را باید در چشمانش جست و جو کرد ، زیرا تنها راه ورود به قلبش آنجاست .

۳۸۹ باز هم عشق

عشق به شکل پرواز پرنده س
عشق ،‌ خواب یه آهوی رمنده س
من ، زائری تشنه ، زیر باران
عشق ،‌ چشمه آبی اما کشنده س
من ، می میرم از این آب مسموم
اما اونکه مرده از عشق ، تا قیامت ،‌ هر لحظه زنده س
من ، می میرم از این آب مسموم
مرگ عاشق عین بودن ،‌اوج پرواز یه پرنده س
تو که معنای عشقی به من معنا بده ای یار
دروغ این صدا را به گور قصه ها بسپار
صدا کن اسممو از عمق شب از نقب دیوار
برای زنده بودن ، دلیل آخرینم باش
منم من بذر فریاد ، خاک خوب سرزمینم باش
طلوع صادق عصیان من ، بیداری ام باش
عشق ،‌ گذشتن از مرز وجوده
مرگ ، آغاز راه قصه بوده
من ،‌ راهی شدم نگو که زوده
اون کسی که سر سپرده مثل ما عاشق نبوده
ن راهی شدم نگو که زوده
اما اونکه عاشقونه جون سپرده هرگز نمرده

۳۸۸ این رسم زندگی نیست

این داستانی که میخوانید حقیقت است

همدیگر را میبینیم ، که هر کدام در دنیایی غوطه وریم ، به همدیگر عشق میورزیم اما یادمان نمیاید که زمانی
.غوطه میخوردیم در خلئی که پدید آورده بودیم برای دوست داشتن
امروز نشسته ایم و همدیگر را گوشزد میکنیم که عشق درد است ، دوری باید کرد از آن ، اما فراموش کرده ایم
که روزی عاشق بودیم و میمردیم برای یکدیگر
امروز میگوییم که یار کسی بودن آسان است ، اما نمیدانیم که عاشقی در انتظار ماست که یارش باشیم و
یاری میکنیم با هر آنکه از راه میرسد
یادمان نمیاید زمانی یار کسی بودیم که دوستمان داشت و ادعا میکردیم که دوستش داریم و فراموش کرده ایم
خاطراتمان را
این رسم زندگی نیست ، اینکه فراموش کنیم آنچه را که نمیخواهیم و بیاد آوریم آنچه را میخواهیم
همدیگر را میبینیم و از کنار هم میگذریم مثل باد ، حتی بیمصرف از تر بادی که از کنار انسان میگذرد که شاید
باد نوازشی بر صورتمان باشد اما ما آدمها برای یکدیگر هیچ تلاشی نمیکنیم
فکر میکنیم که باید ما را دوست داشته باشند ولی آنکه را میخواهیم دوست داریم و آنکه را نمیخواهیم دوست نداریم
دل عاشقی را میشکنیم و ادعا داریم که منطق راه زندگیست اما زمانی که دلمان را میشکنند زمین و زمان را لعنت میفرستیم
و خدا را گله میکنیم
این رسم زندگی نیست ، یعنی این رسم آدمیت نیست که خودمان را از آنکسی که مارا میخواهد دریغ کنیم
آنکسی را که میخواهیم در کنار خود نگاه داریم و فرصت رفتن ندهیم ولی آنکس که مارا میخواهد را از خود برانیم و دور کنیم
اگر سگی داشته باشیم به هر طریقی خواسته هایش را برمیآوریم ، دلمان برایش میسوزد اگر گازمان هم بگیرد
از خود دورش نمیکنیم بخاطر وفایش ، اما به هیچکس وفا نمیکنیم و آنکه وفا میکند به ما را میشکنیم
حرفهایمان آسمان را چاک چاک میکند اما اعمالمان یکدیگر را حتی خوشحال نمیکند
میدانیم که کسی نمیفهمد آنچه را که میگوییم عمل نمیکنیم ، همین است که همیشه نصیحت میکنیم که
دل شکستن هنر نمیباشد اما این را حتی حاضر نمیشویم که به خاطر دل مملو از محبت عاشقمان کمی محبت نشان دهیم
هر که را بفهمیم که به ما نیاز دارد دوری کنیم از او و به آنکس که نیاز داریم بچشبیم
نه ، این رسم زندگی نیست
رسم زندگی این است که اگر رفتیم برگردیم
رسم زندگی است است که اگر خواستیم ،بخواهانیم
رسم زندگی این است که اگر خواستند ،بخواهیم
این است که اگر دیدیم، ببینانیم
این است که اگر گفتیم، عمل کنیم
رسم زندگی فراموش نکردن گذشته هاست
رسم زندگی نوازش شکسته هاست
رسم زندگی این نیست که هر کس از راه میرسد را پاسخ دهیم ، انقدر دل شکستیم که دیگر برای پیدا کردن یارمان میزانی نداریم
نمیدانیم چه میخواهیم نمیدانیم اصلا چه باید بخواهیم
این رسم زندگی نیست
ما به رسم زندگی عمل نمیکنیم
عملی که میکنیم نمیدانیم درست است یا غلط
آدمی را آدمیت لازم است را میدانیم ، اما نمیدانیم که کیستیم و کسیت که ما را بخواهد

>این رسم زندگی نیست

۳۸۷ نکات اموزنده

زندگی زیباست/نه به زیبایی حقیقت
حقیقت تلخ است/نه به تلخی جدایی
جدایی تلخ است/نه به سختی تنهایی

۳۸۶ یک یاداوری

خدایا
به من تلاش در شکست
صبر در نا امیدی /رفتن بی همراه
فداکاری در سکوت/خدمت بی نان
مناعت بی غرور/عشق بی هوس
و دوست داشتن بی انکه دوست بداند
روزی کن

۳۸۵ سلاح اتمی

انستیتو امور امنیتی آلمان، در بخش چهارم از گزارش مشروح پیشنهادی خود به کنفرانس بررسی و تجدیدنظر در «NPT» که هر پنج سال برگزار می‌شود و قرار است در اردیبهشت ماه آینده در نیویورک برگزار شود، تهدیدهای ایالات متحده برای حمله به ایران و براندازی نظام جمهوری اسلامی را یکی از زمینه‌های اصلی حرکت ایران به سمت سلاح‌های هسته‌ای ارزیابی کرده است.
در این گزارش با تشریح روند مسابقه تسلیحاتی بین دو ابرقدرت آمریکا و شوروی طی دهه‌های 80ـ1960، بازدارندگی و توازن قدرت به عنوان مهم‌ترین دلایل حرکت به سمت سلاح‌های هسته‌ای در جهان عنوان شده است.
انستیتو امور امنیتی آلمان بر پایه این استدلال، کاهش قابل توجه سلاح‌های هسته‌ای در جهان پس از فروپاشی شوروی در دهه نود را به عنوان نتیجه افول رقابت‌های هسته‌ای ارزیابی کرده است.
این گزارش در ادامه با اشاره به روند خلع سلاح جهانی که از سال 1995 و در کنفرانس بررسی «NPT» آغاز شد، سیزده گام را برای خلع سلاح هسته‌ای در جهان که در کنفرانس سال 2000 به تصویب رسید، محور تلاش‌های بین‌المللی برای مقابله با گسترش و تشدید روند نابودی سلاح‌های اتمی دانسته است.
اما عملکرد آمریکا، روسیه و حتی انگلیس و فرانسه، نشان می‌دهد که نه تنها تصمیم جدی در این کشورها برای خلع سلاح هسته‌ای وجود ندارد، بلکه نشانه‌هایی از حرکت به سمت سلاح‌های هسته‌ای جدید به چشم می‌خورد.
عدم تصویب پیمان «ABM» ـ پیمان نابودی موشک‌های هسته‌ای بالستیک ـ در سنای آمریکا در سال 1999، خودداری ایالات متحده از پذیرش سیزده گام خلع تسلیحات هسته‌ای در سال 2004، اقدامات روسیه در تخلف از پیمان «استارت 2» مربوط به نابودی موشک‌های قاره‌پیما، اقدام چین در ساخت موشک‌های اتمی قاره‌پیمای جدید «DF-31»، اقدام فرانسه در نوسازی موشک‌های هسته‌ای دریایی و هوایی و برنامه‌های نظامی اتمی انگلیس، نشان‌دهنده آن است که کشورهای دارای سلاح‌های هسته‌ای که محور ایجاد فشار بر دیگر کشورهای جهان برای خودداری از فعالیت‌های نظامی اتمی می‌باشند، نه تنها تسلیحات هسته‌ای خود را کاهش نداده‌اند، بلکه در راستای نوسازی و توسعه آن حرکت می‌کنند.
انستیتو امور امنیتی آلمان در ادامه این پرسش پرداخته که چگونه می‌توان با وجود این رفتار کشورهای دارای سلاح‌های هسته‌ای، از دیگر دولت‌های جهان که فاقد سلاح‌های اتمی و در معرض تهدید هستند، انتظار داشت بر روی این سلاح حرکت نکنند؟

۳۸۴ جنبش نرم افزاری

مبانی نظری جنبش نرم افزاری
محمد مهدی میرباقری
1- ماهیت و گستره جنبش نرم افزاری
هر تمدنی از نرم افزار و سخت افزار تشکیل می شود. مراد از سخت افزار همان ساختارهای اجتماعی و محصولاتی است که به دنبال تحقق آن ساختارها پدید می آیند. این محصولات اعم از محصولات دقیق که ابزار آزمایشگاهی هستند، ابزار تولید و سپس محصولات مصرفی می باشد. ما اینگونه از رهاوردهای تمدنی را سخت افزار می نامیم، اما نرم افزارها نظام مفاهیمی هستند که پشتوانه تولید این سخت افزارها می باشند و اینها نیز طبقات مختلفی دارند؛ مفاهیم بنیادین مثل فلسفه منطق و منطق، مفاهیم تخصصی همچون علوم مختلف ریاضی، تجربی و انسانی و بالاخره مفاهیم اجتماعی و عمومی که بر مفاهیم تخصصی تکیه دارند، همگی در زمره نرم افزارها به شمار می آیند.
روبنایی ترین شکل نرم افزار آن چیزی است که امروزه هدایت و کنترل ابزارهای علمی مثل رایانه را بر دوش گرفته اند، اما نرم افزار مفهومی بسیار گسترده تر از این موارد جزئی دارد؛ به زعم ما مفاهیم تخصصی هم عمیق ترین لایه نرم افزارها نیستند، بلکه آنها نیز مستند به متدها و متدها نیز متکی بر فلسفه های متد که آنها متدها را سامان می دهند، هستند.
با توجه به وسعتی که مفهوم «نرم افزار» دارد، انقلاب اسلامی ایران زمانی در جهت تولیدنرم افزار قرار خواهد گرفت که در مسیر ایجاد نهضت عظیم اجتماعی قدم بردارد. اینکه انتظار داشته باشیم معدودی از اندیشمندان بتوانند چنین تحول بدیع و گسترده ای را در جامعه به وجود آورند معقول به نظر نمی رسد، تولید مفاهیم بنیادین و رشته های تخصصی و فوق تخصصی در همه ساحت های سیاسی، فرهنگی و اقتصادی بشر نیازمند نهضت اجتماعی و سازمانی است که از آن می توان به عنوان «انقلاب فرهنگی» با «جنبش نرم افزاری» یاد کرد. «جنبش نرم افزاری» کلمه حقی است که از سوی رهبر فرزانه نظام جمهوری اسلامی، آیت الله خامنه ای (مدظله العالی) ابراز گردیده و حاکی از آن است که ایشان قصد دارند تا کشتی انقلاب اسلامی را در این مسیر سکانداری نمایند.

2- پیش بایسته های جنبش نرم افزاری
برای ایجاد نهضت نرم افزاری باید نگاه های تازه ای در زمینه های گوناگون دین شناسی، شناخت شناسی و تاریخ شناسی پدید بیاید.
اولاً: باید بدانیم همه چهره های حیات بشر که در آنها اراده و فاعلیت او حضور دارد، صحنه تقابل حق و باطل است، از این رو انسان در جز جزء زندگی فردی و اجتماعی مضطر به ولایت الهیه و قواعد دینی می باشد. طبعاً با این درک حداکثری از دین، نهضت نرم افزاری در راستای تعبد بیشتر به وحی و گسترش مرز پرستش خداوند معنا پیدا می کند.
ثانیاً: همگان باید به این نتیجه برسند که علم از سنخ کشف واقعیات نیست، بلکه پدیده ای تولید شدنی است که از نظام نیازمندهای انسان متأثر می گردد، در نتیجه، علم در مرحله نخست متصف به حقانیت و بطلان می شود نه به صدق و کذب. بنابراین با ایجاد تحولاتی باید نسبت به تولید علوم حق و الهی اهتمام ورزید.
ثالثاً: ما باید فلسفه تاریخ اسلامی طراحی کنیم. اگر به چگونگی تحولات تاریخ و مراحل آن واقف نباشیم و جایگاه هر یک از دو جبهه تاریخی حق و باطل را در آن تبیین نکنیم، در برنامه ریزی های اجتماعی و سیاسی، موضع گیری فعال و واقع بینانه ای نخواهیم داشت. فلسفه تاریخ به ما نشان می دهد که توان ما در این برهه از تاریخ چه میزان است و نهضت فکری ما برای تحقق تمدن اسلامی چه کیفیت و سمت و سویی باید داشته باشد.

3-ضرورت تحقق جنبش نرم افزاری
اگر ما معتقد به دین حداکثر هستیم و نمی خواهیم که در هیچ ضلعی از زندگی خود به کفر یا شرک مبتلا شویم، باید به تولید مفاهیم مختلف در راستای توسعه تعبد به وحی بپردازیم. پرستش خداوند علاوه بر علوم انسانی باید به علوم پایه و علوم نظری محض نیز تسری پیدا کند و در آن فضاها نیز نفس پرستی و انسان پرستی مطرود گردد. از این منظر جنبش نرم افزاری به مثابه حرکتی در طریق تکامل پرستش ضرورتی انکارنشدنی پیدا می کند.
درحال حاضر علوم غربی که سازوکار پرستش مادی هستند و متکی بر فلسفه های حسی می باشد، از مرزهای جوامع اسلامی گذر کرده و زندگی مسلمانان را تحت تاثیر قرارداده و به تدریج می رود تا آنها را به کام تمدن غرب فرو بفرستد. ما برای اینکه مسلمانان را از سایه سنگین تمدن ضد دینی غرب رهایی بخشیم باید نرم افزارهایی تولید کنیم که آموزه های قدسی اسلام را در عینیت جاری سازد و مدل اداره جدیدی برای بشر تعریف کند. چنانچه ما معادلات کاربردی ارایه دهیم که بتواند کیفیت را بر پایه فرهنگ اسلامی به کمیت تبدیل نماید، بدون تردید نظام اسلامی از اتهام ناکارآمدی در کنترل عینیت مبرا گشته و همچنین موازنه قدرت در جهان به نفع مذهب بیش از پیش دگرگون خواهد شد.

4-راهکار تحقق جنبش نرم افزاری
تحقق جنبش نرم افزاری متوقف بر تولید فلسفه منطق است. فلسفه منطق، فلسفه ای است که شالوده منطق شامل را بنیان می گذارد و مبنای هماهنگ سازی عرصه های مختلف معرفتی می گردد.
ما اگر به دنبال برنامه ریزی اجتماعی برپایه قوانین وحیانی هستیم، به تعامل سه حوزه معرفت دینی، فهم کاربردی و فهم اجرایی نیازمندیم و اگر برنامه ریزی عینی مستند به این سه مهم است باید در هماهنگ ساختن آنها بکوشیم. چنانچه منطق هایی که مبنای پیدایش این سه فهم هستند به تعامل و هماهنگی نرسند در محصولات آنها نیز هماهنگی اتفاق نمی افتد، بنابراین ما باید منطق عامی بسازیم که منطق ها را در سه حوزه به تعامل و همکاری وادارد: اول اینکه باید روش فهم معارف دینی را بر پایه حجیت سامان دهد، دوم اینکه اسلامیت معادلات کاربردی را تمام کند و سوم اینکه قواعد دینی را در فهم اجرایی جاری نماید. اگر این هماهنگی پدید بیاید مفاهیم کاربردی و معارف دینی مؤید یکدیگر خواهند بود، همچنانکه میان این دو و مفاهیم اجرایی تناسب و همکاری برقرار می شود.
باتوجه به این مهم به نظر می رسد فلسفه منطق و سپس منطق عامی که متدها و روشهای زیرمجموعه خود را در مسیر پرستش خداوند متعال هماهنگ نماید. همان گمشده ای است که با یافتن آن «نهضت نرم افزاری» سرآغازی روشن پیدا می کند.
از این مرحله به بعد باید به دنبال تولید شبکه تحقیقات باشیم؛ شبکه ای که همه گمانه ها، گزینش ها و پردازش های اجتماعی را هماهنگ نماید و سو و جهت واحدی را بر تحقیقات اجتماعی حاکم گرداند.
شبکه تحقیقات، همه تحقیقات صورت گرفته در حوزه های تفقه دینی، علوم کاربردی و علوم نظری را بعد همدیگر قرار می دهد. یعنی سخنی که در علوم نظری یا در علوم کاربردی گفته می شود، بعد تفقه می شود کمااینکه تفقه بعد آنها شده و آنها را قید زده است، این امر به گونه ای است که در برنامه ریزی اجتماعی، این ابعاد درهم تنیده و تفکیک ناپذیر می باشند؛ همانند نقطه ای در درون یک مکعب که در آن نقطه، طول و عرض و ارتفاع درهم پیچیده و غیرقابل انفکاک هستند.

5- موانع تحقق جنبش نرم افزاری
مهم ترین مانعی که تحقق جنش نرم افزاری را نامیسر می سازد، حداقلی پنداشتن حوزه اضطرار به دین یا نظارتی شمردن رسالت وحی است. اگر دین را از حضور سعادت آفرین خود در عرصه اجتماعی و ساحت ذهن و حس بشر بازداریم آنگاه به جای جنبش نرم افزاری به تقلید از دست یافته های تمدن مادی غرب مشغول خواهیم شد.
مانع دیگر بر سر راه تحقق نهضت نرم افزاری پیروی از فلسفه یونان باستان است. آن فلسفه اضافه بر اینکه قادر نیست قواعد کنترل شدن و تغییر را در عینیت ارایه دهد به لحاظ منطقی نیز به معارف وحیانی مستند نگشته است.
مانع سوم مانع معرفت شناسانه است. از معرفت شناسی انتزاعی که اکنون گریبانگیر دانشمندان ما شده است، هیچ گاه شبکه تحقیقات ساخته نمی شود. همینطور اگر علم را به کشف عالم واقع، تعبیر کنیم مقوله علم دینی منتفی می گردد و در نتیجه تحول علمی در کشور نه به تولید نرم افزار علمی بر پایه اسلام، بلکه به این تفسیر می شود که از تولیدات تمدن غرب کمال استفاده را کنیم و تلاش نماییم که خویشتن را به کاروان علمی دنیا رسانده و حتی از آنها جلوتر بیفتیم! مع الاسف این موانع بنیادی در جامعه ما تاحدودی نهادینه شده است و لکن امیدواریم که با ایجاد نهضت بزرگ اجتماعی موانع را پس بزنیم و به نرم افزارهایی دست پیدا کنیم که زمینه ساز ظهور تمدن نوین اسلامی با محوریت ولایت ا... باشد. انشاءا…

۳۸۳ خودتون میدونید !

امشب هوا بارانی است.
امشب هوا بارانی است و من گریه نمی کنم.
امشب هوا بارانی است و من
نه
من امشب می گریم.
شاید دل گرفته ام،همچو ابر بارنی
گشایشی از گریه شبانه بگیرد.
شاید اشکهایم در میان قطرات باران گم شود.
باران اشکهایم را می شوید.
شاید هیچکس نفهمد که من گریسته ام.
اما نه
تو حتماًمی فهمی.
فردا که ببینمت،
صفای آسمان بهاری دلم را خواهی دید
و به نمناکی هوای دلم پی خواهی برد...

۳۸۲ از احمد شاملو

ما هدیه

ما در ظلماتیم بدان خاطر که کسی به عشق ما نسوخت
ما تنهاییم چرا که هرگز کسی ما را به جانب خود نخواند
ما خاموشیم زیرا که دیگر هیچ گاه به سوی شما باز نخواهیم گشت
و گردن افراخته بدان جهت که به هیچ چیز اعتماد نکردیم بی ان
که بی اعتمادی را دوست داشته باشیم.

۳۸۱ اتم

در یک قطره آب به اندازه قطره های دریای مدیترانه و به اندازه تمام چمن های دنیا اتم وجود دارد. درون اتم ها چیزهای کوچکتری به نام الکترون و پروتون وجود دارند. الکترون ها به دور هسته مرکزی می گردند و فاصله آنها تا هسته مانند فاصله ماه نسبت به زمین است. الکترون های این دنیای کوچک با سرعت غیر قابل تصور ده هزار مایل در ثانیه حول مدار خود می چرخند.

۳۸۰ حمام عمومی

سابقاً در همه جای ایران حمام عمومی وجود داشت و اهالی محل اقلاً هفته ای یک بار به منظور نظافت به حمام می رفتند. با این تفاوت که مردان قبل از طلوع آفتاب تا ساعت هشت صبح حمام می گرفتند و از آن ساعت تا ظهر و حتی چند ساعت بعد از ظهر حمام در اختیار زنان بود. امروز هم حمام عمومی در غالب نقاط ایران وجود دارد، منتها فرقش با حمامهای قدیم این است که در حمامهای قدیم از خزینه استفاده می شد؛ ولی در حمامهای عمومی جدید دوشتهای متعدد جای خزینه را که به هیچ وجه منطبق با اصول بهداشتی نبود گرفته است. در حمامهای عمومی خزینه دار که امروزه در ایران کمتر وجود دارد سنن و آدابی را از قدیم رعایت می کردند که بعضاً جنبه ضرب المثل پیدا کرده است.

یکی از آن آداب این بود که هر کس وارد حمام می شد، برای اظهار ادب و تواضع نسبت به افراد بزرگتر که در صحن حمام نشسته، مشغول کیسه کشی و صابون زدن بودند، یک سطل یا طاس بزرگ آب گرم از خزینه حمام بر میداشت و بر سر آن بزرگتر می ریخت. البته این عمل به تعداد افراد بزرگ و قابل احترام که در صحن حمام نشسته بودند تکرار می شد. و تازه وارد وظیفه خود می دانست که بر سر یکایک آنان با رعایت تقدم و تأخر آب گرم بریزد. بسا اتفاق می افتاد که یک یا چند نفر از آن اشخاص مورد احترام در حال کیسه کشیدن و یا صابون زدن بودند و احتیاجی نبود که آب گرم به سر و بدن آنها ریخته شود، مع ذالک این عوامل مانع از ادای احترام نمی شد و کوچکترها به محض ورود به صحن حمام خود را موظف می دانستند که یک طاس آب گرم بر سر و بدن آنها بریزند و بدن وسیله عرض خلوص و ادب کنند.

از آداب دیگر در حمام عمومی خزینه دار قدیم این بود که اگر تازه وارد کسی از آشنایان و بستگان نزدیک و بزرگتر از خود را در صحن حمام می دید، فوراً به خدمتش می رفت و به منظور اظهار ادب و احترام او را مشت و مال می داد یا اینکه لیف صابون را به زور و اصرار از دستش می گرفت و پشتش را صابون می زد.

سنت دیگر این بود که هر کس وارد خزینه حمام می شد به افرادی که شست و شو می کردند سلام می کرد و ضمناً در همان پله اول خزینه دو دست را زیر آب کرده، کمی از آب خزینه بر می داشت و به یکایک افراد حاضر از آن آب حمام تعارف می کرد. برای تازه وارد مهم و مطرح نبود که افراد داخل خزینه از آشنایان هستند یا بیگانه، به همه از آب مفت و مجانی تعارف می کرد و مخصوصاً نسبت به افراد بیگانه بیشتر اظهار علاقه و محبت می کرد زیرا آشنا در هر حال آشناست، و دوست و آشنا احتیاج به تعارف ندارند. در هر صورت این رسم از قدیمترین ایام یعنی از زمانی که حمام خزینه به جای آب چشمه و رودخانه در امر نظافت و پاکیزگی مورد استفاده قرار گرفت، معمول گردید.

بی فایده نیست که اطلاعات زیر درباره حمامهای قدیم و آداب حمام رفتن، از نوشته شادروان علی جواهر کلام نقل شود:

«در عهد قاجاریه حمام رفتن در فصل زمستان کار دشواری بود و غالب مردم اواخر پاییز حمام می رفتند و تا شب عید رنگ حمام را نمی دیدند. این وضع منحصر به ایران نبود، فرنگیها هم تا پیش از جنگهای صلیبی اصلاً اطلاعی از حمام نداشتند و همین که ایام جنگهای صلیبی به شرق آمدند با حمام آشنا شدند. مع ذالک باز هم تا مدتی بعد از آن حمام نرفتن در فرنگستان مد بود و مشهور است که یکی از ملکه های فرانسه همیشه افتخار می کرد که پنجسال است به حمام نرفته است.

حمامهای قدیم معمولاً چند متر از سطح کوچه و بازار پایینتر بود؛ چون اگر غیر از این می بود آب به خزانه سوار نمیشد. سر در حمام شکل دیو و رستم و یا شیطان و مالک دوزخ را نقاشی می کردند و هنوز هم بنده فلسفه آن را نفهمیده ام که نقش شیطان و دیو و رستم، با سر در حمام، چه مناسبت دارد. در هر صورت چندین پله پایین می رفتیم تا به سر بنه یا رختکن می رسیدیم. "بینه" یک حیاط سرپوشیده ای بود که وسط آن حوض بزرگی قرار داشت. اطراف بینه سکوهای بلندی دیده می شد که در آنجا رخت می کندند. استاد حمامی در کنار یکی از آن سکوها یا بالای یکی از سکوها می نشست و جعبه دخل را هم بغل دستش می گذاشت. از سقف بینه چراغ بزرگ گرد سوز و گاهی هم چهلچراغ تا بالای حوض آویخته بود. دور تا دور سکوهای رختکن تیر می گذاشتند و به آن تیرها گویهای شیشه ای رنگارنگ می آویختند. یک تغار (کاسه بزرگ سفالین) محتوی آلو و آب آلو روی چهارپایه نزدیک حوض بود و چندین کاسه کوچک با قاشقهای چوبی پهلوی تغار می گذاشتند. در ایام زمستان به جای آب آلو، لبو و آب لبو را با کمی سرکه توی تغار می ریختند. علاوه بر استاد حمامی یک نفر به نام "جامه دار" یک نفر به اسم "مشت و مالچی" و یک نفر هم به عنوان "پادو" در سر بینه حضور داشتند و تا مشتری وارد می شد، پادو کفش مشتری را زیر سکو می گذاشت و یک لنگ خشک روی سکو پهن می کرد. مشتری که لخت می شد، پادو یک لنگ دیگر به او می داد. مشتری آن لنگ دوم را به کمر می بست. لباسهایش را توی آن لنگ اول می پیچید و از سکو پایین می آمد. از دالان تاریکی می گذشت، و در صحن حمام را می گشود و توی حمام می رفت. در اینجا چند شاه نشین و چند ایوان و چند طاق نما و یک حوض کوچک آب سرد بود و کارگران داخل حمام عبارت بودند از چند دلاک و یک پادو، آبگیر و دو سه پادو....»

این نکته جالب هم ناگفته نماند که ایرانیان تا عصر قاجاریه توی خزانه حمام نمی رفتند، زیرا به گفته مورخ معاصر شادوران رحیم زاده صفوی همه حمامهای ایران، درهایش بسته بود و یک روزنه به نام آخور می ساختند که به خزانه متصل بود و از آنجا آب برداشته خود را می شستند. در آن زمان مردم توی خزانه نمی رفتند و درهای خزانه ها فقط قرن گذشته باز شد و موجب کثافت گرمابه ها گشت.

۳۷۹ دارم از تو مینویسم

با تو چه زندگی هایی که تو رویاهام نداشتم
تک و تنها بودم اما تورو تنها نمیذاشتم
چه سفرها با تو کردم چه سفرها تورو بردم
دم مرگ رسیدم اما به هوای تو نمردم

دارم از تو مینویسم که نگی دوستت ندارم
از تو که با یک نگاهت زیرو رو شد روزگارم
دارم از تو مینویسم ... دارم از تو مینویسم
موقع نوشتنو.... وقت اسم گذاشتنو
کسی رو جز تو نداشتم .... اسمی جز تو نمیذاشتم
من تموم قصه هام قصه توست
اگه غمگینه اون از غصه توست

با تو چه زندگی هایی که تو رویاهام نداشتم
حتی من به آرزوهات تورو آخر میرسوندم
میرسیدی تو من اما آرزو به دل میموندم
هی میخواستم که بگم که بدونی حالمو
اما ترس و دلهره خط میزد خیالمو
توی گفتن و نگفتن از چه روزهایی گذشتم
اینقده رفتم و رفتم که هنوزم برنگشتم
من تموم قصه هام قصه توست
اگه غمگینه اون از غصه توست

هرچی شعرعاشقونس من برای تو نوشتم
تو جهنم سوختم اما مینوشتم تو بهشتم
اگه عاشقونه خوندم تو بدون چه کسی باعثه شه
اگه مردم تو بدون چه کسی باعثه شه

یکدفعه مثل یک آهو توی صحراها رمیدی
بس که چشم تو قشنگه گله گرگ رو ندیدی
دل نبود توی دلم ... تورو گرگها نبینن
اونا با دندون تیز به کمینت نشینن

الهی من فدای تو... چیکارکنم برای تو؟
اگه تو این بیابونا خاری بره به پای تو

یکدفعه مثل پرنده قفس عشقو شکستی
پر زدی تو آسمونها رفتی اون دورها نشستی
دل نبود توی دلم... گم نشی تو کوچه باغها
غروبها که تاریکه ... نریزن سرت کلاغها
نخوره سنگی به بالت ... پرت نشه فکرو خیالت

یکدفعه مثل یک گل... رفتی تو دست خزون
سیل بارون و تگرگ از آسمون
بردمت تو گلخونه... که نریزه روی سرت
که یکوقت خیس نشه ... یخ کنه بال و پرت
نشکنی زیر تگرگ ... نریزه از تو یه برگ

یکدفعه مثل یک شمع... داشتی خاموش میشدی
اگه پروانه نبود تو فراموش میشدی
اره پروانه شدم... تا پرام سوخته بشه
که آتیش دل تو... به دلم دوخته بشه
که بسوزه پروبالم ... که راحت بشه خیالم

دارم از تو مینویسم... تو که غم داره نگاهت
اگه دوست داشتی بگو...تا بازم بگم برات
اینقده میگم تا خسته شم
با عشق تو شکسته شم

۳۷۸ از فریدون مشیری

چه صدف ها که به دریای وجود /
سینه هاشان ز گهر خالی بود ! /
ننگ نشناخته از بی هنری /
شرم ناکرده از این بی گهری /
سوی هر در گهشان روی نیاز /
همه جا سینه گشایند به ناز ... /
زندگی – دشمن دیرینه ی من – /
چنگ انداخته در سینه ی من /
روز و شب با من دارد سر ِ جنگ /
هر نفس از صدف ِ سینه ی تنگ /
دامن افشان گهر آورده به چنگ /
وان گهرها ... همه کوبیده به سنگ !

۳۷۷ ماهی کویی رشد را می آموزد

ماهی کپور ژاپنی که کویی نام دارد، بنا به طبیعتش، می تواند نسبت به اندازه ی محیط اطرافش، بزرگ شود. در یک تشت کوچک، معمولاً بزرگتر از پنج شش سانتیمتر نیست _ اما اگر در یک دریاچه بیفتد، می تواند سه برابر بزرگ شود.
آدم ها نیز به همین سان می توانند متناسب با محیط اطراف شان بزرگ شوند. اما در مورد آن ها، مشخصات فیزیکی مطرح نیست، رشد احساسی، روحانی و فکری مطرح است.
همان گونه که ماهی کویی مجبور است به خاطر صلاح خودش، حد و مرز دنیای خویش را بپذیرد، ما هم می توانیم مرز رؤیاهای خود را تشخیص دهیم. اگر ماهی هستیم و بدن ما از تشتی که آفریده ایم، بزرگ تر است و نمی توانیم خود را با آن تطبیق دهیم، پس باید به جست و جوی اقیانوس برخیزیم _ هرچند این تغییر نامطبوع و دردآور باشد.

۳۷۶ مردان مخلوقاتی که ...

«مردان مخلوقات پیچیده ای هستند !»
اگر با او خوب رفتار کنید؛ او به شما خواهد گفت که اسیر عشق او شده اید.
اگر خوب رفتار نکنید؛ او به شما خواهد گفت که مغرور و متکبر هستید!
اگر با او بحث کنید او شما را لجوج و خیره سر خواهد خواند.
اگر آرام باشید (بحث نکنید) او شما را خنگ خواهد خواند!
اگر از او باهوش تر باشید او خود را می بازد.
اما اگر او از شما باهوش تر باشد خود را شخص بزرگی می نامد!
اگر او را دوست نداشته باشید؛ برای به دست آوردن شما تلاش خواهد کرد.
اگر عاشق او باشید؛ تلاش خواهد کرد تا از دست شما فرار کند!
اگر با او درباره مشکلات تان صحبت کنید؛ او به شما خواهد گفت که این حرف ها آزار دهنده است.
اگر درباه مسایل خود با او صحبت نکنید؛ خواهد گفت که به او اعتماد ندارید!
اگر شما قرار خود را با او لغو کنید؛ شما را غیر قابل اعتماد خواهد خواند.
اما اگر او این کار را بکند؛ حتما با مشکل مهمی مواجه شده است!
اگر شما سیگار بکشید؛ حتما دختر خیلی بدی هستید.
اما اگر او سیگار بکشد آقا و مرد بزرگی خواهد بود!
اگر شما امتحانات تان را خوب بدهید؛ شانس آورده اید.
اما اگر او نتایج امتحاناتش خوب باشد به خاطر هوش و استعداد بالایش بوده است!
اگر او را آزار دهید شما شخص ظالم و بی رحمی هستید.
اما اگر او شما را آزار دهد ؛ شما آدم خیلی حساسی هستید !!!!